
ساعت ، تقویم
و مناسبت های امروز

اخبار امروز به روایت
روزنامه های صبح و عصر

شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید علیرضا حسینی

شهید علیرضا حسینی
نام : علیرضا
نام خانوادگی : حسینی
نام پدر : غلامرضا
تاریخ تولد : 1355/06/01
محل تولد : بروجرد
شغل : نیروی انتظامی (فراجا)
تاریخ شهادت : 1385/01/25
محل شهادت : حین ماموریت مبارزه با قاچاقچیان
آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد ( فاز 2 )
کد ایثارگری : 00000000


شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید عزیزمراد باجلان

شهید عزیزمراد باجلان
نام : عزیزمراد
نام خانوادگی : باجلان
نام پدر : ابراهیم
تاریخ تولد : 1342/12/10
محل تولد : بروجرد
شغل : نیروی انتظامی ( فراجا )
تاریخ شهادت : 1343/05/11
محل شهادت : جاده اهواز
آرامگاه : گلزار بهشت شهدا بروجرد (فاز 2 )
کد ایضارگری : 00000000


شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید اصغر باجلان

شهید اصغر باجلان
نام : اصغر
نام خانوادگی : باجلان
نام پدر : اله مراد
تاریخ تولد : 1349/10/25
محل تولد : بروجرد
شغل : نیروی انتظامی ( فراجا )
تاریخ شهادت : 1373/05/11
محل شهادت : جاده اهواز
آرامگاه : گلزار بهشت شهدا بروجرد ( فاز 2 )
کد ایثارگری : 00000000


شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید محمد گودرزی پور

شهید محمد گودرزی پور
نام : محمد
نام خانوادگی : گودرزی پور
نام پدر : محمدرضا
تاریخ تولد : 1355/00/00
محل تولد : بروجرد
سازمان : فراجا
کادر یا وظیفه : کادر
تاریخ شهادت : 1374/08/15
محل شهادت : مرز بانه
آرامگاه : گلزار شهدای گوشه بروجرد
کد ایثارگری : 00000000


شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید محمدحسین محمدی

شهید محمدحسین محمدی
نام : محمدحسین
نام خانوادگی : محمدی
نام پدر : احمد
نام مادر : بتول
تاریخ تولد : 1337/11/22
محل تولد : بروجرد
شغل : کادر ژاندارمری ارتش (فراجا)
تاریخ شهادت : 1359/07/28
محل شهادت : سوسنگرد
نام گلزار : گلزار شهدای خضر شهرستان خرم آباد
کد ایثارگری : 5909489
زندگینامه
در روز بیست و دوم بهمن ماه سال 1337 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش احمد و مادرش بتول نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند. متاهل بود.
به عنوان گروهبان ژاندارمری در جبهه حضور یافت. در روز بیست و هشتم مهر ماه سال 1359 ، در سوسنگرد بر اثر اصابت تركش خمپاره به شهادت رسید. آرامگاه وی در گلزار شهدای خضر شهرستان خرم آباد واقع است.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 565.

شهید عباس سعیدی
نام : عباس
نام خانوادگی : سعیدی
نام پدر : علی اصغر
تاریخ تولد : 1338/04/01
محل تولد : روستای کلچرت بروجرد
شغل : بسیجی
تاریخ شهادت : 1362/01/23
محل شهادت : ام الرصاص
آرامگاه : گلزار بهشت زهرا (سلام الله علیها ) تهران
کد ایثارگری : 6213009
زندگینامه
شهید عباس سعیدی در روز اول تیر ماه سال 1338 در روستای کلچرت بروجرد متولد شد. پدرش علي اصغر و مادرش دلبر نام داشت. تا پايان دوره ابتدايي درس خواند. سال 1358 ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد.
به عنوان بسیجي در جبهه حضور يافت. در روز بيست و سوم فروردين ماه سال 1362 ، در سن 24 سـالگی با سمت بی سیم چی در فکه بر اثر اصابت تركش به صورت، به فیض عظمای شهادت رسید. تربت پاک این شهید در گلزار بهشت زهرا (سلام الله علیها ) تهران در قطعه: 28 ردیف: 117 شماره: 17 واقع است.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: اتهران بزرگ،جلد دوم ( د ـ ف ) تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1397، صفحه 1090.


شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید محمود غفاری

شهید محمود غفاری
نام : محمود
نام خانوادگی : غفاری
نام پدر : علی
نام مادر : کبری
تاریخ تولد : 1344/10/25
محل تولد : آبادان
شغل : سرباز
تاریخ شهادت : 1366/08/22
محل شهادت : دهلران
آرامگاه : گلزار شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6613927
زندگینامه
در روز دوم شهريور ماه سال 1344 ، در شهرستان آبادان به دنیا آمد. پدرش علی و مادرش كبرا نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و ديپلم گرفت.
به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. در روز بيست و دوم آبان ماه سال 1366 ، در دهلران توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به سينه، شهيد شد. تربت پاکش در گلزار شهدای شهرستان بروجرد واقع است.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 433.
شهید محمدرضا گودرزی

شهید محمدرضا گودرزی
نام : محمدرضا
نام خانوادگی : گودرزی
نام پدر : رحیم
نام مادر : اکرم
تاریخ تولد : 1344/01/03
محل تولد : بروجرد
شغل : سرباز فراجا
تاریخ شهادت : 1364/04/24
محل شهادت : مریوان روستای خیرآباد
نام گلزار : گلزار شهدای اهواز
کد ایثارگری : 6413307
گودرزی، محمدرضا: سوم فروردین 1344 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش رحیم، پاسدار بود و مادرش اكرم نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم تیر 1364 ، در روستای خیرآباد مریوان هنگام درگیری با گروه های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد. مزار او در بهشت شهدای شهرستان اهواز واقع است.

شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید قدرت الله یادی

نام : قدرت الله
نام خانوادگی : یادی
نام پدر : فتح الله
نام مادر : زهرا
تاریخ تولد : 1343/12/10
محل تولد : بروجرد
شغل : سرباز
تاریخ شهادت : 1364/07/30
محل شهادت : پایگاه شماره 1 دره شهدا
آرامگاه : گلزار بهشت رضای خرم آباد
کد ایثارگری : 6416681
زندگینامه
شهید قدرت الله یادی در روز دهم اسفند ماه سال 1343 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش فتح الله، راننده بود و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. لوله كش ساختمان بود.
به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. در روز سی ام مهر ماه سال 1364 ، در پایگاه دره شهدای كردستان هنگام درگیری با گروه های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.تربت پاکش در گلزار بهشت رضا خرم آباد واقع است.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 695.

شهید علی مراد ورمزیاری
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

نام : علی مراد
نام خانوادگی : ورمزیاری
نام پدر : یدالله
نام مادر : تاج آفرین
تاریخ تولد : 1317/07/14
محل تولد : بروجرد
استان سکونت : قم
شغل : کادرارتش
درجه : استوار دوم
شهر سکونت : جعفریه
تاریخ شهادت : 1359/10/19
محل شهادت : آبادان-ماهشهر
نام گلزار : گلزار شهدای شیخان شهرستان قم
کد ایثارگری : 5911187
زندگینامه
شهید مدافع وطن علیمراد ورمزیاری، در روز چهاردهم مهر ماه سال 1317 ، در شهرستان بروجرد به دنيا آمد. پدرش يدالله (فوت 1319 ) كشاورز بود و مادرش تاج آفرين (فوت 1352 ) نام داشت. تا سوم ابتدايي درس خواند. كشاورزي و كارگری می كرد. سال 1340 ازدواج كرد و صاحب سه پسر و چهار دختر شد.
سالها در نیروی انتظامی خالصانه برای کشورش خدمت کرد. عاقبت در روز نوزدهم آذرماه سال 1359 ، در آبادان بر اثر اصابت گلوله به قلب، شهيد شد. تربت پاک او در گلزار شهدای شیخان شهرستان قم قرار دارد.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان قم، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1395، صفحه 444.
در ادامه مصاحبهای با همسر ایشان خانم کبری یعقوبی داریم.
خدا كريم است
سال 1317 در بروجرد به دنیا آمد. دوساله بود که پدرش فوت کرد. خیلی به مادرش احترام میگذاشت. هر جا که میرفتیم میگفت: « اگر ناراحت نمیشوی، مادرم را با خودمان ببریم. » سال 1350 مادرشان به رحمت خدا رفت. بسیار خانوادهدوست بود. با برادرش ارتباط خوبی داشت. هر وقت برای من چیزی مثلاً پارچه چادری میخرید، برای جاری من هم میخرید.
از مال دنیا چیزی برای خودش نمیخواست. همیشه میگفت: « آنقدر که دستمان جلوی دیگران دراز نباشد، کافی است. باید قناعت داشته باشیم. » خوشاخلاق و مهماننواز بود. اگر امروز اندکی به حقوقش اضافه میشد، مهمانی میگرفت. وقتی میگفتم به فکر آینده هم باش، میگفت: « نگران نباش، روزی دست خداست. خدا کریم است. »
چیزی نداشتیم، ولی بااینحال، پسانداز میکردیم و با همین شرایط هفت بچه بزرگ کردیم. طوری زندگی کردیم که محتاج نشویم.
آشنایی
در یک محله زندگی میکردیم. چند حیاط باهم فاصله داشتیم. پدر من با مادر ایشان نسبت فامیلی داشتند. یکی از بزرگان در آن روزها واسطه امر خیر و ازدواج بود. من 12 سال داشتم و ایشان هم 23 ساله بودند. به روش سنتی و با انتخاب بزرگترها ازدواج کردیم و الحمدالله 18-19 سال زندگی کردیم. در این مدت هم خاطرات خوش زیادی داریم. چند بار به پابوس امام رضا رفتیم. علاوه بر آن، به خاطر مأموریتهایش به شهرهای مختلف میرفتیم.
در این مدت هفت فرزند خدا به ما عنایت فرمود. آنقدر بچه دوست داشت که با تولد هر بچه، انگار بچه اولش به دنیا آمده است. میگفتم: « آنقدر ذوق میکنی انگار اجاقت کور بوده و حالا روشنشده. » میگفت: « باید خدا را شاکر باشیم که بهراحتی و بدون هزینه به ما بچه داده است. بعضیها بهسختی بچهدار میشوند. »
جانبرکف
خودم تا وقتی امام را ندیده بودم، از ایشان شناخت صحیحی نداشتم و تصور میکردم که وقتی بیایند، دین و ایمان مردم را خواهد برد؛ از بس برای ما در مورد امام بدگویی کرده بودند؛ اما وقتی آمد، متوجه شدم که چه انسان بزرگی هستند. همسرم حاضر بود جانش را فدای امام کند. وقتی امام به بهشت معصومه آمدند، با اینکه باردار بودم به دیدار ایشان رفتیم. همسرم از شوق دیدار سر از پا نمیشناخت و خودش را روی ماشین امام انداخت.
خدمت مداوم
اهل مسجد بود و در بسیج هم فعالیت داشت، بعدها هم در جبهه آموزش میداد. وقتی سربازی اش تمام شده بود، صحبت از استخدام شد. در آزمون استخدامی شرکت کرد و پذیرفته شد. اوایل در خوزستان در پاسگاه بیات و هویزه مشغول به کار شد. 6 سال آنجا ماندیم. بعد از آن به تهران منتقل شد. مدتی در تهران بودیم و بعد به قم آمدیم و ماندگار شدیم. آرام و قرار نداشت و دائماً در مرز ایران و عراق در حال تردد بود.
بدون پدر
همسرم به وضعیت لباس و خورد و خوراک بچهها خیلی توجه داشت و رسیدگی میکرد. هميشه به بچهها توصيه می كرد كه درس بخوانند و ايمانشان را قوی كنند. میگفت: « هوای بچهها را داشته باش، خوب تربیت شان کن.» میگفتم: « چرا اینطور میگویی؟ خودت بدون پدر بزرگ شده ای. نگذار آنها هم مثل شما اذیت شوند. » میگفت: «من رنج دنیا را کشیدم، تو را به خدا اگر نیامدم با بچههایم طوری باش که احساس نکنند پدر ندارند. »
وقتی رفت فرزند آخرم یک سال و هفت ماهش بود.
ناقوس جنگ
وقتی ناقوس جنگ به صدا درآمد، ثبتنام کرد و داوطلب شد تا از ناموس و کشورش دفاع کند. خیلیها با او مخالفت کردند. حتی خودم به او میگفتم عربها تو را می كشند. می گفت: « نهایتاً من دو تا می كشم بعد كشته می شوم. من كشته شوم بهتر از اين است كه دشمن وارد خاك كشورم شود و ناموسم به خطر افتد.»
دیدار آخر
سحر بود كه راهی محل كار شد. وقت رفتن سفارش بچهها را كرد و گفت: « حواس ات به بدهی آب و برق و ... باشد. » دلم لرزيد. سابقه نداشت اینگونه حرف بزند.
تا شب دل تو دلم نبود. شب، وقتی برگشت نگرانی من كم شد و كمی خيالم راحت شد. هرچند هنوز ته دلم چيزی بههمریخته بود. شام خورديم، كمی استراحت كرد و نصف شب باز راهی شد؛ اما این بار برگشتی در كار نبود.
واقعیت داشت
شهادتش را صحنه به صحنه دیدم. در بیابان سرسبزی که پر از نظامی بود با هم بودم. ناگهان تیری به قلب همسرم خورد. همه ی مأموران پراکنده شدند. خودم خواستم کمک کنم که گفت: « تو نمیتوانی، تو مراقب بچهها باش. من خودم میآیم. فقط یک تیر به قلبم خورده است. »
از خواب پریدم و به برادرم که منزل ما بود، گفتم: « یک نفر شهید شده، یا علیمراد یا پسر خواهرم یا کسی دیگر. » برادرم گفت: « نگران نباش، خواب دیدهای. » فردا شب خبر شهادتش را آوردند. بعدها كه دوستانش نحوه ی شهادتش را گفتند، متوجه شدم كه آنچه خواب ديدم واقعيت داشته است.
بازگشت
6 ماه طول کشید تا خودش را آوردند. برای آوردنش خواب دیدم در دل شب زنگ در را بهشدت میزنند. سریع چادرم را سر کردم و در را باز کردم، کسی نبود. داخل کوچه را نگاه کردم. کمی عقبتر ایستاده بود. گفتم: « برای خانه خودت اذن ورود میگیری؟ »
گفت: « من از شما جدا شدم. باید اذن بگیرم. » بعد هم احوالپرسی کرد و رفت.
بدون اینکه متوجه شود دنبالش رفتم. نزدیک حرم که رسید، ایستاد و به حضرت معصومه (سلام الله علیها) سلام داد و بعد به طرف مزار شیخان حرکت کرد. به مکانی رسید که الآن قبر ایشان است. برگشت و مرا دید که دنبال او آمدهام، گفت اینجا خانه من است و با سر وارد قبر شد. بعد هم سنگ قبری روی قبر افتاد و من فریاد زدم اینجا خانه نیست، اینجا قبراست و از خواب پریدم.
یک قبر
رفیق زیاد داشت. یکی از آنها فتح الله اصلانی بود که با هم رفتند و با هم شهید شدند. میخواستند با هم یک قبر داشته باشند، اما از آنجایی که حال من بد شد، همسرم با یک روز تأخیر به خاک سپرده شد و در یک قبر دفن نشدند. فاصله آنها یک قبر شد. همسرم شب ۱۹ ماه مبارک رمضان تدفین شد.
وقتی بالای جنازهاش حاضر شدم، نورانی شده بود. تمام موهایش پر از خون بود و کمی آفتابسوخته شده بود، اما زیباتر از همیشه بود. 19 دی شهید شد و 19 شهریور به خاک سپرده شد. در این مدت بچهها بهشدت بیتابی کردند تا اینکه جنازهاش برگشت.
صبر کن نگران نباش
برگشتم. پشت سرم ایستاده بود. چند روز بود که پریشان بودم و بازهم بهموقع خودش را رسانده بود. گفت: « همه کارها درست میشود، نگران نباش. » مثل قبل از شهادتش که مینشستیم و صحبت میکردیم و دلم آرام میشد، آرام شدم.
هر بار اتفاقی میافتاد به خوابم میآمد. هر کاری که میکردم، مثلاً با بچهها تند میشدم در خواب به من تذکر میداد.
ـ برای فلان مسئله برو جمکران نذر کن حل میشود.
ـ چرا دعوتشان را رد کردی؟
ـ چرا با بچهها تند شدی؟
خلاصه هر صحنهای در روز اتفاق میافتاد شب در خواب منتظرش بودم.
وصیت نامه
بسمه تعالی
رفتن من به جبهه ی حق عليه باطل برای شکست دشمن و پيروزی اسلام و در ثانی آرزوی شهادت از خداوند متعال است و مأموريت من داوطلبانه می باشد.
من خود داوطلبانه به اين مأموريت رفتم و وصيتم به شما اين است مردم را از خودتان ناراضی نکنيد , با همسايگان به خوبی رفتار کنيد , از رفتن من نگران نباشيد چون من در راه دفاع از اسلام کشته می شوم و شهيدان تا ابد زندهاند خيال نکنيد ما از دنيا رفتهايم و پيش شما نيستيم ولی در آن دنيا با امامان همنشين هستيم.
اگر من به درجه شهادت رسيدم نگران نباش , غصه رفتن من را نخور همه ی ما رفتنی هستيم پس چه بهتر که برای دفاع از ميهن , دفاع از دین , دفاع از ناموس کشته شويم و جان خود را فدا کنيم. همسرم اميدوارم بچه های مفيدی به جامعه اسلامی تحويل دهی.
شمارا يک به يک به خداوند متعال می سپارم
به اميد پيروزی اسلام و شکست هرچه زودتر دشمن.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدی خمينی را نگه دار
علت شهادت : اصابت تیر به قلب حین درگیری با مزدوران بعثی عراق
عامل شهادت : درگیری با مزدوران بعثی عراق
شرح علت شهادت : شهید علیمراد ورمزیاری 1359/10/19 در اثر اصابت تیر به قلب حین درگیری با مزدوران بعثی عراق به شهادت رسید.


شهید غلام عباس یاری
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید غلام عباس یاری
نــام : غلام عباس
نـام خـانوادگـی : یاری
نـام پـدر : عظیم
تاریخ تولد : 1341/02/19
مـحل تـولـد : بروجرد
سـن : ۲۰ سـال
شغل : سرباز ژاندارمری
سازمان : فراجا
تاریخ شهادت : 1361/01/28
محل شهادت : آذربایجان غربی - نقده
نـحوه شـهادت : توسط ضد انقلاب
مـحل مـزار : بهشت زهرا (س)
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه : ۲۶ ردیـف : ۴۰ شـماره : ۵۱
کد ایثارگری : 6132974
زندگینامه
نوزدهم اردیبهشت ۱۳۴۱، در بروجرد چشم به جهان گشود. پدرش عظیم و مادرش،سکینه نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته علوم تجربی درس خواند. به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. بیست و هشتم فروردین ۱۳۶۱، در نقده بر اثر اصابت گلوله توسط نیروهای عراقی شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.


شهید احمد نظری

شهید احمد نظری
نــام : احمد
نـام خـانوادگـی : نظری
نـام پـدر : علی محمد
تـاریخ تـولـد : ۱۳۳۵/۰۳/۲۰
مـحل تـولـد : بروجرد
سـن : ۳۰ سـال
درجه : ستوانسوم فراجا
تـاریخ شـهادت : ۱۳۶۵/۰۲/۱۹
مـحل شـهادت : آبادان
مـحل مـزار : بهشت زهرا (س)
کد ایثارگری : 6538168
زندگینامه
شهید احمد نظری در سال 1335، در بروجرد بهدنیا آمد. او تحصیلات خود را تا مقطع ابتدایی بیشتر نتوانست ادامه دهد و پس از مدتی به استخدام ژاندارمری در آمد و با شروع جنگ تحمیلی به صف رزمندگان اسلام در جبههها پیوست. وی سرانجام در 19 اردیبهشتماه 1365، در زبیدات در درگیری با دشمن بعثی به درجة رفیع شهادت رسید.

شهید مجتبی زهره ای

شهید مجتبی زهره ای
نام : مجتبی
نام خانوادگی : زهره ای
نام پدر : حبیب
نام مادر : فاطمه
تاریخ تولد : 1348/06/12
محل تولد : بروجرد
سن : 36 سـال
تاریخ شهادت : 1384/09/15
محل شهادت : تهران شهرک توحید
نحوه شهادت : سوانح هوایی غیرجنگی سقوط هواپیمای سی 130
آرامگاه 1 : (بنای یادبود تهران ) گلزار بهشت زهرا(س) تهران قـطعـه :۵۰ ردیـف : ۱۵۲ شـماره : ۲۰
آرامگاه 2 : (بنای یادبود بروجرد ) گلزار بهشت شهدا بروجرد (تک مزارها )
کد ایثارگری : 8400314
زندگینامه
در روز دوازدهم شهریور ماه سال 1348، در بروجرد چشم به جهان گشود. پدرش حبیب و مادرش فاطمه نام داشت. ناوبان یکم نیروی انتظامی بود. ازدواج کرد و صاحب دو دختر شد.
به عنوان نیروی انتظامی در جبهه حضور یافت. در روز پانزدهم آذر ماه سال 1384، در تهران بر اثر سقوط هواپیمای سی 130 هنگام شرکت در رزمایش شهید شد. تاکنون اثری از پیکرش بدست نیامده است.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: تهران بزرگ، جلد دوم ( د ـ ف )، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1397، صفحه 1036
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 305.
آرامگاه 1 : (بنای یادبود تهران )

آرامگاه 2 : (بنای یادبود بروجرد )


نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید جلیل گودرزی

شهید جلیل گودرزی
نام : جلیل
نام خانوادگی : گودرزی
نام پدر : مهرعلی
نام مادر : خاور
تاریخ تولد: 1344/08/05
محل تولد : بروجرد
سن هنگام شهادت : 22 سال
شغل : سرباز
تاریخ شهادت : 1366/08/22
محل شهادت : جاده سنندج ـ قروه
آرامگاه : بهشت زهرا (سلام الله علیها) تهران
کد ایثارگری : 6616806
زندگینامه
در روز پنجم آبان ماه سال 1344، در بروجرد چشم به جهان گشود. پدرش مهرعلی و مادرش،خاور نام داشت. تا پایان سوم راهنمایی درس خواند. سرباز فراجا بود. سال 1364 ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد.
به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. در روز بیست و دوم آبان ماه سال 1366، در سنندج بر اثر اصابت ترکش به سر توسط نیروهای عراقی شهید شد. تربت پاک او در گلزار بهشت زهرا(سلام الله علیها) تهران قـطعـه : 40 ردیـف : 19 شـماره : 18 واقع است.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: شهرستانهای استان تهران، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1395، صفحه 583.



شهید عبدالحسن دشتی پور
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید عبدالحسن دشتی پور
نام : عبدالحسن
نام خانوادگی : دشتی پور
نام پدر : عبدالحسین
محل تولد : بروجرد
تاریخ تولد : 1344/10/12
شغل : سرباز
تاریخ شهادت : 1367/04/22
محل شهادت : دهلران
نام گلزار : گلزار شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6707775
درجه : سرباز
نوع استخدام : وظیفه
علت شهادت : بمباران هوایی حین درگیری با نیروهای بعثی
شرح علت شهادت : شهید مدافع وطن عبدالحسن دشتی پور 1367/04/22 در اثر بمباران هوایی حین درگیری با نیروهای بعثی در ایلام به شهادت رسید.



شهید حسین مبشری
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید حسین مبشری
نام : حسین
نام خانوداگی : مبشری
نام پدر : قدرت اله
نام مادر : تاجماه
محل تولد: بروجرد
تاریخ تولد : 1344/10/16
شغل : سرباز
تاریخ شهادت : 1367/04/23
محل شهادت : خوزستان فكه
نام گلزار : گلزار شهدای گوشه بروجرد
کد ایثارگری : 6717227
زندگینامه
در روز بيست و پنجم شهریور ماه سال 1342 ، در شهرستان بروجرد به دنيا آمد. پدرش قدرت الله، راننده كامیون بود و مادرش تاجماه نام داشت. تا پايان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور يافت. در روز بيست و دوم تير ماه سال 1367 ، در بمباران شيمیایی فكه به شهادت رسيد. تربت پاک وی در گلزار شهدای گوشه زادگاهش بروجرد قرار دارد.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 559.



شهید احمد مرادی
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید احمد مرادی
نام : احمد مرادی
نام پدر : محمدحسن
نام مادر : بتول
تاریخ تولد : 1342/09/24
محل تولد : بروجرد
شغل : سرباز
تاریخ شهادت : 1367/01/09
محل شهادت : اهواز قرارگاه انصار2
نام گلزار : گلزار شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6718067
زندگینامه
دوازدهم فروردین 1347 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد .
پدرش محمدحسن، قصاب بود و مادرش بتول نام داشت .
درس و مدرسه را با موفقیت تا پایان دوره متوسطه در رشته ی برق تحصیل نمود و دیپلم گرفت .
پس از اخذ دیپلم برای دفاع از میهن اسلامی عازم خدمت مقدس سربازی در ژاندارمری جمهوری اسلامی گردید . هنگام انجام خدمت مقدس سربازی ، در منطقه جنگی و جبهه فکه حضور یافت.
سرانجام در تاریخ نهم فروردین 1367، در فكه بر اثر اصابت تركش به قلب و پاها، به شهادت رسید.
مزار او در زادگاهش بروجرد واقع است.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 577.

شهید عبدالکریم معصومی گودرزی
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید عبدالکریم معصومی گودرزی
نام : عبدالکریم
نام خانوادگی : معصومی گودرزی
نام پدر : حسن
نام مادر : کبرا
تاریخ تولد : 1317/08/01
محل تولد : اشترینان
شغل : نظامی
وضعیت تاهل : متاهل
درجه : استواریکم
نوع استخدام : کادر
تاریخ شهادت : 1357/11/23
محل شهادت : پادگان خرم آباد
عامل شهادت : منافقین
آرامگاه : گلزار شهدای اشترینان
کد ایثارگری : 5702878
زندگینامه
شهيد عبدالکریم معصومی گودرزی در روز اول آبان ماه سال 1317 در اشترینان، از توابع بروجرد به دنیا آمد. پدرش حسن و مادرش کبرا نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. استوار ژاندارمری بود. ازدواج کرد و صاحب دو پسر و سه دختر شد.
در روز بیست و سوم بهمن ماه سال 1357، در پادگان خرمآباد هنگام مقابله با عوامل حکومت پهلوی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکر وی را در زادگاهش، روستای اشترینان به خاک سپردند.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا، استان البرز، تنظیم مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1395، ص 442.
شرح علت شهادت
شهید مدافع وطن عبدالکریم معصومی گودرزی در 23 بهمن 1357، روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در پادگان خرمآباد ، با حمله منافقین به ژاندارمری شهید شد. پیکر وی را در زادگاهش، اشترینان به خاک سپردند.

شهید عبدالکریم معصومی گودرزی
عبدالکریم معصومی گودرزی و اسلحه ی غیر مجاز سال 47
در منطقه عشایر نشین سپید دشت بودم که استوار معصومی سرزده آمد سراغم . ابلاغیه ای آورده بود برای یکی از هم ولایتی ها .
توی اتاق یک اسلحه شکاری غیر مجاز بین رختخواب ها پنهان کرده بودم و از شانس بدم استوار نشست کنار آن .
وقتی پسرم برای پذیرایی آمد طوری که استوار متوجه نشود با زبان لکی به او گفتم : « آتش توی رختخواب است » .
پسرم که جوان و خام بود منظورم را نگرفت ولی آقای معصومی که نظامی بود قضیه را فهمید و خندید . موقع رفتن به او گفتم : « اسلحه را نمی بری ؟»
استوار دستی به شانه هایم زد و جواب داد : « شما عشایرید و برای دفاع از خودتون به این اسلحه احتیاج دارید . ببرم بندازم گوشه انبار ژاندارمری که چه ؟ فقط فردا بیا پاسگاه که برات فرم پر کنم و بتونی جوازدارش کنی » .
همین برخورد جوانمردانه باعث دوستی مان شد...
مداح بود و برای خودش نوحه های مخصوص داشت . مادرم می گفت : اصلا نماز و روزه قضا نداشت ... با این که نظامی بود ولی همیشه سعی می کرد مردم دار باشد ...
روز 23 بهمن که مردم جلوی ژاندارمری خرم آباد جمع شدند و پرچم سفید بالا بردند استوار معصومی و ساکی و سایر دوستداران امام با انقلابیون اعلام همبستگی کردند .
مردم استوار ساکی را روی دست بلند کردند و یک حلقه گل دور گردن اش انداختند .
قرار شد اسلحه ها تحویل مردم شود ولی معصومی گودرزی گفت که باید فرد امین و مطمئنی معرفی گردد .
مردم آقای رحیمی را به عنوان نماینده خودشان انتخاب کردند چرا که به تقوا و امانتداری او اعتماد داشتند ولی طرفداران حزب کمونیستی توده و باند منافقین مانع این کار شدند .
آن ها می خواستند اسلحه ها را غارت کرده و در خانه های تیمی شان مخفی کنند برای روز مبادا ! معصومی گودرزی از یک طرف با مردم بود و از طرف دیگر امانتدار امنیت همین مردم .
او نمی توانست اجازه بدهد که درِ انبارها باز شود و اسلحه های جنگی به اسم مردم به دست مزدوران حزب توده بیفتد .
بعد از ظهر فتنه منافقین بالا گرفت و کار به درگیری کشید .
تعدادی از نیروهای ژاندارمری در این درگیری تیر خوردند .
از جمله استوار ساکی و استوار معصومی ؛
بعضی از سربازان وظیفه هم که زخمی شده بودند به کوه های اطراف فرار کردند و سال ها بعد استخوان هایشان در بین درختان « سپید کوه » پیدا شد ...
همه ما بارها و بارها کلمه شهید را شنیده ایم و تا زمانی که از خانواده شهدا نباشیم به نظرمان شهادت شاید یک اتفاق ساده باشد. اما اینگونه نیست
شاید حرف من را کسانی که از نزدیکان شهدا هستند بهتر بفهمند من از شهادت یک کلمه ای در ذهن داشتم .
عبدالکریم نشانم داد که شهادت اتفاقی نیست ، بلکه چه سعادتی می خواهد که انسان خاکی به چنین درجه ای برسد.
همه اعمالی که عبدالکریم در زندگی دنیایی خویش انجام می داد آنقدر پاک و خالص بود که مقام شهادت نصیبش شد.
به بهانه چهلمین سالگرد شهادت شهید عبدالکریم معصومی گودرزی یادی می کنیم شهید را با مرور خاطراتی از فرزند شهید باشد که چراغ راه ما قرارگیرد.
عبدالکریم معصومی از پرسنل ژاندارمری بود. ولی با مردمان و خصوصأ با نظامی های آن زمان خیلی تفاوت داشت. بارها مادرم می گفت : اصلا نماز و روزه قضا نداشت. در منزل که جای خود دارد حتی در پادگان و ژاندارمری نیز به هر صورت بود حتمأ باید نمازش را می خواند، خیلی ها متوجه شده بودند و برایش گزارش داده بودند. خیلی شنیده ام با این که نظامی بود ولی همیشه سعی می کرد مردم دار باشد ...
خودم یادم هست که مداح بود و برای خودش نوحه های مخصوص داشت. دعای کمیل مسجد شرکت می کرد و خودش هم مداحی می کرد. در خوبی زبانزد خاص و عام بود.
روز 23 بهمن که مردم جلوی ژاندارمری خرم آباد جمع شدند و پرچم سفید بالا بردند استوار معصومی و استوار ساکی و سایر دوستداران امام با انقلابیون اعلام همبستگی کردند. قرار شد اسلحه ها تحویل مردم شود ولی معصومی گفت که باید فرد امین و مطمئنی معرفی گردد. مردم آقای رحیمی را به عنوان نماینده خودشان انتخاب کردند چرا که به تقوا و امانتداری او اعتماد داشتند ولی طرفداران حزب کمونیستی توده و باند منافقین مانع این کار شدند . آنها می خواستند اسلحه ها را غارت کرده و در خانه های تیمی شان مخفی کنند تا از آنها برای قدرت نمایی استفاده کنند.
معصومی از یک طرف با مردم بود و از طرف دیگر امانتدار امنیت همین مردم . او نمی توانست اجازه بدهد که درِ انبارها باز شود و اسلحه های جنگی به اسم مردم به دست مزدوران حزب توده و منافقین بیفتد .
بعد از ظهر فتنه منافقین بالا گرفت و کار به درگیری کشید . تعدادی از نیروهای ژاندارمری در این درگیری تیر خوردند .
از جمله استوار ساکی و استوار معصومی که روز اول پیروزی انقلاب اسلامی شهید شدند.
عبدالکریم جان ؛ تو افتخار همه هستی ، بالاترین مدال افتخار انسانیت، مبارکت باشد

شهید فرشید کلالی
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید فرشید کلالی
نام : فرشید
نام خانوادگی : کلالی
نام پدر : غلامرضا
تاریخ تولد : 1366/03/29
محل تولد : بروجرد
شغل : کادر نیروی انتظامی
وضعیت تاهل : متاهل
درجه : گروهبان1
نوع استخدام : کادر
تاریخ شهادت : 1391/12/01
محل شهادت : کيوسک بيمارستان تامين اجتماعي
علت شهادت : ترور توسط گروهک معاند نظام
عامل شهادت : گلوله گروهک معاند
نام گلزار : گلزار بهشت شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 4133122615
آن روزها زاهدان امن نبود . علاوه بر اشرار و قاچاقچیان ، تروریست ها هم دست به قتل و جنایت می زدند . فرشید که سه ماه از آمدنش به این شهر می گذشت داشت توی کیوسک نزدیک بیمارستان تامین اجتماعی پست می داد . ماشینی به محل نگهبانی اش نزدیک شد و توقف کرد . این کار ممنوع بود اما انگار سرنشین خودرو سوال داشت . فرشید بارها روستانشینان بلوچ و غریب را دیده بود که دنبال بیمارستان و ساختمان بیمه تامین اجتماعی می گشتند . همیشه با روی باز راهنمایی شان می کرد . سرنشین خودرو برای پرسیدن سوالش پیاده شد و آمد طرف فرشید . یک چوب دستی هم توی دست داشت ، اما نه ! اسلحه شکاری بود . یک دفعه مرد غریبه سینه مامور نیروی انتظامی را نشانه گرفت و شلیک کرد . فرشید چرخی خورد و محکم به زمین افتاد . سعی کرد خودش را جمع و جور کند و اسلحه اش را ،که کمی آن طرف تر افتاده بود ، بردارد ولی سینه اش می سوخت و خون از آن فواره می زد . درد در تمام بدنش پیچید . هنوز داشت تلاش می کرد برای برخاستن که مرد مسلح آمد بالای سرش و به او تیر خلاص زد . همکار آن شرور از ماشین پیاده شد و اسلحه فرشید را برداشت . همان شب یکی از روزنامه ها ناجوانمردانه نوشت : « در زاهدان ، اشرار مسلح یک مامور نیروی انتظامی را سر پستش خلع سلاح کردند »!



شهید ناصر کشوری
شـهـیـد نـیـروی زمـیـنـی ارتـش

شهید ناصر کشوری
نام : ناصر
نام خانوادگی : کشوری
نام پدر : محمد(جمعه)
نام مادر : فاطمه
تاریخ تولد : 1344/11/09
محل تولد : بروجرد
شغل : سرباز
تاریخ شهادت : 1363/09/03
محل شهادت : قروه سنندج
آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6311563
زندگینامه
در روز نهم بهمن ماه سال 1344 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش جمعه، راننده بود و مادرش فاطمه نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت.
به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. در روز سوم آذر ماه سال 1363 ، در قروه هنگام درگیری با گروه های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله و تركش به شهادت رسید. تریت پاک او در گلزار شهدای بروجرد واقع است.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 503.

شهید مصطفی بیرانوند
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید مصطفی بیرانوند
نام : مصطفی
نام خانوادگی : بیرانوند
نام پدر : غلامرضا
تاریخ تولد : 1359/06/01
محل تولد : بروجرد
شغل : کادر
تاریخ شهادت : 1392/05/14
محل شهادت : شوش پاسگاه چنانه
آرامگاه : گلزار شهدای روستای زرشگه بروجرد
کد ایثارگری : 4132982726



شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید عبدالعلی شهیدی

شهید عبدالعلی شهیدی
نام : عبدالعلی
نام خانوادگی : شهیدی
نام پدر : ادیان
نام مادر : اقدس
تاریخ تولد : 1345/06/24
محل تولد : خرمشهر
درجه : سرباز وظیفه
نوع استخدام : سرباز کمیته
تاریخ شهادت : 1365/07/05
محل شهادت : فاو
نام گلزار : گلزار بهشت شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6521580
زندگینامه
شهید مدافع وطن عبدالعلی شهیدی دوم دی ماه سال 1346، در شهرستان خرمشهر به دنیا آمد. پدرش ادیان، کارمند شهرداری و مادرش اقدس نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند.
به عنوان پاسدار وظیفه کمیته انقلاب اسلامی در جبهه حضور یافت، ششم مهر ماه سال 1365 در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، سینه، دست و پا، شهید شد. تربت پاکش در گلزار شهدای شهرستان بروجرد واقع است.
دفترچه یادداشت شهید
عشق وعلاقه ویژه و ارادات خاصی به سید الشهدا داشت، در جبهه نوحه سرایی میکرد و صدایی دلنشین داشت، همیشه دعای زیارت عاشورا با خود داشت و هر جا فرصت مییافت آن را میخواند. ایشان فردی مأنوس با قران بود و همواره در کلاسهای قران شرکت مینمود، مطمئن هستم که بیش از هر چیزی او را پس از شهادتش شناختم و این شناخت مربوط میشود به مطالعهای که از دفترچه ی یاداشت او داشتم. مطالبی را که خواندم مرا را به شدت تکان داد. او نوشته بود: وقتی روحیه بچهها را در جبهه میبینم که خودشان مجروح شدهاند و در آن اوضاع، احوال بچههای دیگر را میپرسند. وقتی میبینم بچهها برای رفتن روی مین، و یا برای باز کردن معبر، دواطلب میشوند، به حال آن ها غبطه میخورم و به راستی که آن ها امام زمان را میبینند. به همین دلیل چنین مشتاقانه و خالصانه به سویش گام بر میدارند.
اکنون پس از شهادت عمویم با خود فکر میکنم: تنها کسی می تواند چنین خالصانه احساساتش را بیان کند که در دلش شوری حسینی بر پا باشد. آری او به منزلت همرزمان خود غبطه میخورد و خویش به منزلتی رسید که اکنون ما به آن غبطه میخوریم. ( نقل از برادرزاده شهید )
قدم به دل عاطفه گذاشت
دختر ۵ ماههاش عاطفه را بغل کرد و رو به او گفت عاطفه جان این بار، آن قدر دیر میآیم تا خودت در رویم باز کنی. این آخرین سخن یک پدر به فرزندش بود و شاید در ابتدا آن را جدی نگرفتم. ولی با گذشت زمان کم کم به آن باور پیداکردم و ماهها طول کشید و عاطفه بزرگتر میشد و اما از پدرش خبری نبود. عاطفه روز به روز بزرگتر می شد بدون اینکه پدرش را ببیند بعد از آن حادثه عاطفه به شدت مریض شد و بی تابی میکرد و ناگهان در میان تعجب همگان عاطفه که بی حال و مریض بود، دستش را به سوی قاب عکس پدر بلند کرد و من سریع قاب عکس را در آغوش عاطفه گذاشتم و دیدم که آرام گرفت و پس از آن واقعه یقین پیدا کردم که پدر عاطفه به قولش عمل کرده و به خانه ی دلِ عاطفه قدم گذارده و عاطفه هم دریچه ی دل را به روی او گشوده است. ( نقل از همسر شهید)
وصیت نامه ی شهید
خدمت پدر و مادر و همگی خانواه سلام عرض میکنم و از همه مسلمین و خواهران و برادران میخواهم؛ هر کاری را که انجام میدهند و هر سخنی راکه می گویند و حتی راه رفتن شما برای خدا باشد و در راه خدا جهاد کنید و تقوا را پیشه کارخود کنید.
از همه شما میخواهم که نفاق دروغ و غیبت و حسادت را از خود دور کنید و همیشه شیطان را لعنت کنید. از برادران عزیزم میخواهم علی وار زندگی کنید.
از خواهران عزیزم میخواهم که زینب گونه زندگی کنند و نماز را ترک نکنید و به امام خیانت نکنید.
برای سلامتی امام صلوات

شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید منصور فخری طباطبایی

شهید منصور فخری طباطبایی
نام : منصور
نام خانوادگی : فخری طباطبایی
نام پدر : رضا
نام مادر : فاطمه
تاریخ تولد : 1346/03/06
محل تولد : بروجرد
شغل : کادرانتظامی
درجه : گروهبان یکم
تحصیلات : زیر دیپلم
تاریخ شهادت : 1367/04/22
محل شهادت : فکه (قرارگاه انصار)
آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6714545
زندگینامه
در روز ششم خرداد ماه سال 1346 در روستای خشتیانک از توابع شهرستان بروجرد متولد شد. فرزند دوم خانواده بود. پدرش، حاج رضا فخری طباطبایی (1395ـ 1322)، فرش فروش بود و مادرش، خانم فاطمه شهرستانی (1402 ـ 1326)، فرزند شیخ کریم شهرستانی از خاندانهای خوشنام و با اعتبار آن منطقه محسوب میشدند.
وی تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش گذراند و دوره متوسطه را تا سال یازدهم ادامه داد. سال 1365 به عضویت ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران درآمد و پس از گذراندن دوره ی آموزشی در دیماه 1366 از طرف یگان رزمی مهندسی لشکر 77خراسان به جبهههای جنوب اعزام شد.
در روز هشتم فروردین ماه سال 1367، در ساعات اولیه بامداد، منطقه مرزی فکه شاهد عملیاتی از سوی ارتش عراق و نیروهای سازمان مجاهدین خلق بود. به گفته منابع، این عملیات با شرکت 15 تیپ رزمی و بر روی منطقه وسیعی آغاز شد، هدف اصلی آن انهدام لشکر 77 خراسان بود. نیروهای منافقین چند پیشروی در خط پدافندی ارتش ایران داشتند، اما این پیشرویها طولی نکشید و حوالی ساعت 13 ، آنها به عقبنشینی به خاک عراق پرداختند.
سرانجام، در روز بیست و دوم تیر ماه سال 1367، در حمله مذبوحانه ی ارتش بعثی عراق، گروهبان سوم ژاندارمری منصور فخری طباطبایی بعد از انجام رشادتهای فراوان و پس از به هلاکت رساندن تعداد زیادی از متجاوزان عراقی در نبردی تن به تن، به همراه جمعی از همرزمانش به درجه رفیع شهادت نائل گردید. تربت پاک وی در گلزار بهشت شهدای بروجرد قرار دارد.
روحش شاد و یادش گرامی
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 443.

شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید بهزاد زندبینا

شهید بهزاد زندبینا
نام : بهزاد
نام حانوادگی : زندبینا
نام پدر : رضا
نام مادر : حوری
تاریخ تولد : 1358/01/28
محل تولد : دورود
شغل : سرباز فراجا
تحصیلات : دیپلم
تاریخ شهادت : 1374/08/05
محل شهادت : پاسگاه مرزی جفیر ، دشت آزادگان
آرامگاه : گازار بهشت شهدای بروجرد ( تک آرامگاه ها )
کد ایثارگری : 7400333
زندگینامه
شهید مدافع وطن بهزاد زند بینا، در روز بیست و هشتم فروردین ماه سال 1358 در جمع خانوادهای متدین و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت دیده به جهان گشود. پدرش رضا، فرهنگی بود و مادرش حوری نام داشت. از همان دوران کودکی دارای هوش و استعداد فراوانی بود که در موقعیتهای مناسب از خود نشان میداد. دوران کودکی او بسیار آرام و کم حرف بود او دوران نوجوانی و جوانی خود را در شهرستان دورود سپری کرد و تا پایان تحصیلات متوسطه در شهرستان دورود درس خواند و دیپلم گرفت.
جوانی کم ادعا، آرام و منظم و درسخوان بود، پس از سپری کردن دوران کودکی راهی مدرسه شد و دوره ی ابتدایی را با موفقیت به پایان رسانید. آنگاه برای ادامه تحصیل به مدرسه راهنمایی رفت و تحصیلات را تا دیپلم تجربی به خوبی و بدون وقفه به پایان رسانید.
برای سرودن حکایت شهیدی که سر و جان در ره دوست نثار کرد عنان قلم را به دست عشق میسپاریم تا حدیث عاشقی او را بر لوح بنگارد. از اینکه چگونه در فراق معشوق بی تاب و بی قرار بود و جز به وصال اندیشهای دیگر در سر نداشت. ایشان در یک خانواده فرهنگی زندگی میکرد و با وضعیت خود، سازگار بود با تجملات و اضافه خواهی موافق نبود، فقط به تحصیل خود سرگرم و علاقمند بود.
او در دوران زندگی خود آنقدر حسن نیت داشت و خیر خواه بود که این ویژگی ها در کمتر کسی دیده میشد.
در سال 1370 از دبیرستان با اخذ مدرک دیپلم در رشتهی علوم تجربی فارغ التحصیل گردید.
بعد از تحصیل چند سالی را کار و تلاش نمودند و پس از مدتی برای انجام خدمت سربازی لباس سربازی را پوشیدند. او در روز پنجم آبان ماه سال 1374 در حین خدمت سربازی در استان خوزستان، در پاسگاه مرزی جفیر واقع در دشت آزادگان حین جمع آوری مین و پاکسازی منطقه، به فیض شهادت میرسد.
تربت پاک او در قسمت تک آرامگاه های شهدا گلزار بهشت شهدای بروجرد واقع است.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 303.

شهید مرتضی ضمیری
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید مرتضی ضمیری
نام : مرتضی
نام خانوادگی : ضمیری
نام پدر : علیشاه
نام مادر : آرام
تاریخ تولد : 1341/05/01
محل تولد : بروجرد
شغل : سرباز
تاریخ شهادت : 1363/08/16
محل شهادت : پايگاه چنگوله
گلزار : بهشت شهدا بروجرد
کد ایثارگری : 6308809
یكم مرداد 1341 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش علیشاه (فوت 1359 ) فروشنده بود و مادرش آرام نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. هفدهم آبان 1363 ، در چنگوله توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت تركش به سر، شهید شد. مزار او در زادگاهش واقع است.



شهید علی محمد کریمی روزبهانی
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید علی محمد کریمی روزبهانی
نام : علی محمد
نام خانوادگی : کریمی روزبهانی
نام پدر : محمدعلی
تاریخ تولد : 1342/01/01
محل تولد : بروجرد
شغل : درجه دار نیروی انتظامی ( فراجا )
تاریخ شهادت : 1373/06/19
محل شهادت : اراک
کد ایثارگری : ۷۳۰۰۴۱۲
سال 1342 ، در شهر اشترینان از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش محمدعلی، در نیروی انتظامی كار می کرد و مادرش خدیجه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. درجه دار نیروی انتظامی بود. ازدواج كرد و صاحب یك دختر شد. نوزدهم شهریور 1373 ، در اراك هنگام درگیری با اشرار بر اثر انفجار نارنجك و اصابت تركش به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع است.

نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید رضا گودرزی

شهید رضا گودرزی
نام : رضا
نام خانوادگی : گودرزی
نام پدر : رحیم
نام مادر : خانم بالا
تاریخ تولد : 1318/09/01
محل تولد : بروجرد
شغل : کادر ژاندارمری
تاریخ شهادت : 1365/03/03
محل شهادت : کردستان سقز
آرامگاه : گلزار شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6531849
زندگینامه
در روز اول آذر ماه سال 1318 ، در روستاي خشتيانك از توابع شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود. پدرش رحيم (فوت 1357 ) كشاورز بود و مادرش خانم بالا (فوت 1365 ) نام داشت. سال 1348 ازدواج كرد و صاحب سه پسر و چهار دختر شد.
به عنوان استوار دوم ژاندارمری در جبهه حضور یافت. سوم خرداد 1365 ، با سمت راننده در مهران توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت تركش به سر، شهيد شد. تربت پاک او در گلزار شهدای بروجرد واقع است.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 533.

شهید علی صفایی پور
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید علی صفایی پور
نام : علی
نام خانوادگی : صفایی پور
فرزند : محمدحسن
تاریخ تولد : 1344/06/01
محل تولد : بروجرد
تاریخ شهادت : 1367/04/21
محل شهادت : خوزستان
کد ایثارگری : ۶۷۱۲۱۷۸
شغل : کادر نیروی انتظامی ( فراجا )

شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید الله مراد پیریایی

شهید الله مراد پیریایی
نام : الله مراد
نام خانوادگی : پیریایی
نام پدر : شاه مراد
نام مادر : نازپری
تاریخ تولد : 1350/03/01
محل تولد : خرم آباد
تاریخ شهادت : 1370/06/27
محل شهادت : کرمان بردسیر
آرامگاه : گلزار شهدای گوشه بروجرد ( تک آرامگاه ها )
کد ایثارگری : 7000253
زندگینامه
در روز اول خرداد ماه سال 1350، در روستای داربلوط از توابع شهرستان خرم آباد به دنیا آمد. پدرش شاه مراد، کشاورز بود و مادرش نازپری نام داشت. تا سوم ابتدایی درس خواند.
به عنوان سرباز نیروی انتظامی خدمت می کرد. در روز بیست و هفتم شهریور ماه سال 1370، در بردسیر کرمان هنگام درگیری با اشرار بر اثر اصابت گلوله به سینه، شهید شد. تربت پاک او در قسمت تک آرامگا ههای شهدای گلزار شهدای گوشه شهرستان بروجرد واقع است.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 134.



شهید فرزاد ایران فر
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید فرزاد ایران فر
نام : فرزاد
نام خانوادگی : ایران فر
نام پدر : هوشنگ
نام مادر : همدم
تاریخ تولد : 1343/06/28
محل تولد : بروجرد
شغل : سرباز
تاریخ شهادت : 1367/04/22
محل شهادت : زبیدات عراق
آرامگاه : جاویدالاثر
کد ایثارگری : 6702290
زندگینامه
در روز بیست و هشتم شهریور ماه سال 1343 ، در شهرستان بروجرد دیده به جهان گشود. پدرش هوشنگ، در شهرداری کار می کرد و مادرش همدم نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. کارگر فنی بود.
به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. در روز بیست و یکم تیر ماه سال 1367، در زبیدات عراق شهید شد. اثری از پیکرش به دست نیامد.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 60.

شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید خدامراد اوستاد

شهید خدامراد اوستاد
نام : خدامراد
نام خانوادگی : اوستاد
نام پدر : محمدمیرزا
نام مادر : شاه صنم
تاریخ تولد : 1354/06/31
محل تولد : بروجرد
تاریخ شهادت : 1376/06/21
محل شهادت : اروميه
آرامگاه : گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد ( تک آرامگاه ها)
کد ایثارگری : 7600542
زندگینامه
شهید خدامراد اوستاد، در روز اول مهر ماه سال 1354، در خانوادهای روستایی، بروجرد به دنیا آمد. پدرش محمد میرزا و مادرش شاه صنم نام داشت. وی از همان کودکی با قرآن و اصول دینی، آشنا شد. تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود روستای پشته علیا از توابع بخش چالانچولان بروجرد گذراند. او برای تحصیلات راهنمایی به روستای کارخانه قند میآمد. به دلیل نبود امکانات روزانه نزدیک به 12 کیلومتر از محل سکونت خود تا مدرسه راهنمایی را با سختی فراوان در سرما و گرما طی میکرد. برای تحصیلات متوسطه به بروجرد آمد. دبیرستان را با موفقیت پشت سر نهاد. درس خواندن مانع از کمک او به خانوادهاش نشد. تا پایان دوره متوسطه در رشته انسانی درس خواند و دیپلم گرفت. ساده زیستی، اخلاق نیکو، دلسوزی و اعتقادات قوی و محکم از ویژگی های مهم او بود.
به عنوان سرباز نیروی انتظامی خدمت میکرد. در روز بیست و بکم شهریور ماه سال 1376، در ارومیه بر اثر درگیری با اشرار به شهادت رسید. تربت پاک او در قسمت تک آرامگاه های شهدای گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد واقع است.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 59.
اشک هایی برای شهادت
خاطرات شهید خدامراد اوستاد به نقل از پدر شهید
ایشان بیست و دو سال داشتند که به شهادت رسیدند، در ارومیه (پاسگاه شهید محمدی) هنگام پاسداری از مرزهای غربی کشور در درگیری با اشرار به شهادت رسید. هنگام جنگ ایران با عراق مرتباً حرف از رفتن به جبهه را میزد. 2 بار هم ثبت نام کرده بود ولی به خاطر سن کم و جثه بسیار کوچک و ضعیفی که داشت مانع از رفتن او به جبهه میشدند. سال 1367 که به دستور امام خمینی (ره) قطعنامه امضا شد آنقدر خدامراد گریه کرد و میگفت جنگ تمام شد حالا من چطوری شهید بشوم. خداوند مرگ او را به شهادت قرار داده بود در حالیکه اصلاً خبری از جنگ و جبهه نبود. همیشه در کارهای کشاورزی و دامپروری به من کمک میکرد. پس از گرفتن دیپلم در دانشگاه شرکت کرد و پذیرفته هم شد. میگفت خدمت سربازیام که تمام شد به دانشگاه میروم اما گویی دست تقدیر او را به عشق و خدمتی بالاتر نائل کرد.
آخرین باری که رفت و بعد از آن شهید شد صبح زود آماده رفتن شد. ساکهایش را از شب قبل بسته بود و وسایلش را آماده کرد. صبح از من و مادرش (شاه صنم شعبانی) خداحافظی کرد و دست مادرش را بوسید و گفت حلالم کن. دست مرا گرفت و فشار داده و گفت آقا این بار هم که آمدم دسته گلی میآورند در خانه میخواهم با تاج گل به استقبالش بیایی. آن موقع نمیفهمیدم که منظورش چه بود، وقتی خبر شهادتش را آوردند، خدا میداند کسانی که به خانه ما برای دادن خبر می آمدند، دسته گلی همراه خودشان آوردند، ناخواسته یاد حرف او افتادم، که گفت با تاج گل به استقبالم بیا. داغ اولاد خیلی سخت است ولی وقتی کسی راهی را با عشق و اعتقاد و ایمان انتخاب کند تحمل آن آسان است.
او همیشه ناراحت بود که چرا جنگ تمام شده و میگفت حالا من چه طوری شهید شوم ولی به آرزویش رسید. اگرچه جنگ نبود و خلاصه روزی که تشیع پاک شهید (پسرم) میخواست انجام شود خودم با تاج گل همانطور که خواسته بود به استقبالش رفتم. خوشحال و خندان وقتی صورتش را دیدم سوخته بود ولی مثل این بود که به من میخندید. احساس کردم خیلی راضی و خوشحال است. گویی با من حرف میزد. او بچهای انقلابی بود. سرش در قرآن و کتابهای دینی و نماز خواندن و روزه گرفتن و کمک به نیازمندان بود. خیلی دوست داشتم برایش زن بگیرم. گفتم خدامراد بیا برایت زن بگیرم بعد برو خدمت. گفت اگر چنانچه رفتم و آمدم چشم. ولی سربازی مهمتر است. خدا را شکر که من لیاقت او را داشتم. و خدا را شکر که چنین پسری به من داد. او رفت و ما را در فراق خود عزادار کرد. بچهام را به راه خدا و اسلام دادم. فدای علی اکبر امام حسین (علیه السلام)

شهید اصغر الهیاری
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید اصغر الهیاری
نام : اصغر
نام خانوادگی : الهیاری
نام پدر : ترابعلی
نام مادر : صاحب
تاریخ تولد : 1340/01/02
محل تولد : اراک روستای سرکمری
شهر محل سکونت : بروجرد
نوع استخدام : سرباز ژاندارمری
درجه : گروهبان سوم
تاریخ شهادت : 1366/12/07
محل شهادت : سقز
آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6601886
زندگینامه
در روز دوم فروردین 1340، در روستای سرکمری از توابع شهرستان اراک دیده به جهان گشود. پدرش ترابعلی، کارگری میکرد و مادرش صاحب نام داشت.
پس از مدتی به بروجرد مهاجرت کردند. او به علت معاش خانواده از ادامه تحصیل جا ماند و تا دوم ابتدایی درس خواند. و به عنوان كارگر شیرینی پزی همچون مردی بزرگ کار میکرد. با رسیدن به سن جوانی در سال 1366 ازدواج كرد.
به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه غرب کشور مشغول خدمت بود که در روز هفتم اسفند ماه سال 1366 حین انجام وظیفه و تامین امنیت بر اثر بمباران هوایی منطقه نظامی سقز توسط دژخیمان بعثی، با اصابت ترکش، به درجه رفیع شهادت نائل گردید. تربت پاک این شهید بزرگوار در گلزار شهدای شهرستان بروجرد قرار دارد.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 44.
قرار همیشگی
همهی ما انسانها در زندگی با خانواده، دوستان و همکاران قرار میگذاریم و هر چند وقت به دیدار آنها میرویم؛ اما از میان همه انسانها بعضی دیگر هستند که قرارها و اشخاص قرارشان خاص و متفاوت است؛ به گونهای که در هر شرایطی خود را ملزم به رفتن به آن قرار میدانند؛ یکی از این قرارها رفتن به دیدار خانوادهی شهدا است. همانهایی که از تمام هستی و آرامش خود گذشتند تا ما به هستی و آرامش برسیم؛ همانهایی که در مسیر زنده نگه داشتن انسانیت، سر از پای نشناختند و در این مسیر خود را فدا نمودند، همانهایی که امروزمان را مدیون دیروز آنها هستیم.
مصاحبه با همسر شهید
اگر چه زمان زیادی از شهادتش میگذرد؛ اما به رسم ادب و به همین بهانه به سراغ همسر بزرگوار شهید رفتیم تا در این زمینه نظر شهید بزرگوار را از زبان همسرش در مورد خانواده شهدا بشنویم و ایشان چنین میگفت:« به دیدن خانواده شهید میرفت و میگفت: «اول باید به دست بوسی اونها برم.»
شهید بزرگوار اصغر الهیاری سال 1340 به دنیا آمد و سال 1366 در منطقهی سقز ، به علت بمباران محل خدمتش به شهادت رسید و در بهشت شهدای بروجرد دفن گردید.
تعداد خواهر، برادر و وضعیت تأهل و فعالیت فعالیت های دوران کودکی، نوجوانی و جوانی
دو برادر و سه خواهر داشت و متأهل بود و ایشان در حین تحصیل مشغول به کار بود.
دوستان شهید
عباس تقوی یا گودرزی و پسرخالهاش آقای فتاحی
معیارهای شهید برای ازدواج و انتخاب همسر
حجاب و قناعت.
خصوصیات اخلاقی
خیلی سر به زیر و با خدا بود.
علاقه به رهبری
به رهبر بسیار علاقهمند بود.
رابطه شهید با خانوادهی شهدا
رابطهاش با خانوادهی شهدا خوب بود. ایشان دوستی داشت که قبل از ایشان شهید شده بود و همیشه وقتی که از سربازی بر میگشت، به دیدن خانواده شهید میرفت و میگفت: «اول باید به دست بوسی اونها برم.»
احترام به پدر و مادر
ایشان از پدر و مادرش خیلی فرمانبرداری داشت و به پدر و مادرش خیلی احترام میگذاشت.
معنویات شهید، ماه محرم و رمضان
در مراسمهای عزاداری امام حسین(علیه السلام) شرکت میکرد.
دیدگاه شهید نسبت به ترک محرمات
نسبت به نماز حساس بود و بسیار سر به زیر بود.
اهمیت به حجاب و امر به معروف
بله نسبت به حجاب حساس بود و وقتی کسی حجاب را رعایت نمیکرد؛ آن محل را ترک می کرد.
قناعت شهید
شهید و خانوادهاش بسیار اهل قناعت بودند.
سخاوتمندی شهید
نسبت به توان مالیاش، سخاوتنمد بود.
کمک به دیگران
ایشان سرباز بود و همیشه میگفت: «سربازیام که تموم بشه به پدرم تو کارهاشون کمک می کنم.»
جراحت قبل از شهادت
در آن زمان پادگانها را بمباران میکردند و در زمان یکی از بمبارانها از ناحیه مچ پا مجروح شده بود. جراحتش شبیه زخم چاقو بود؛ ولی وقتیکه از ایشان پرسیدم گفت: «زمان بمباران پادگان پاشون مجروح شده.»
آرزوی شهید
دوست داشت که شهید بشود. یادم است زمانی که راجع به جراحت پایش توضیح داد، پرسیدم دوست داشتید به جای جراحت شهید میشدید؟ گفت: «دوست داشتم شهید بشم؛ ولی حالا که شما رو خواستم نه. دوست دارم اول با شما زندگی مشترک داشته باشم؛ بعداً شهید بشم.»
آخرین ملاقات با شهید
احساس میکردم که نگران بود و میخواست چیزی به من بگوید و وقتی که رفت، مدام نگران و گوش به زنگ بودم و احساس میکردم که قرار است اتفاقی بیفتد؛ مدام اضطراب داشتم و خواب بد میدیدم و مدام نماز میخواندم و دعا میکردم.
تاریخ و نحوهی شهادت
در تاریخ 1366/07/12 در منطقهی سقز ، به علت بمباران محل خدمتش به شهادت رسید.
خبر شهادت شهید
برادر شهید به عمویم گفته بود و عمویم به ما اطلاع داد.
مراسم تشییع پیکر شهید و مکان دفن
بسیار شلوغ و با شکوه بود! در بهشت شهدای بروجرد دفن گردید.
وصیتنامه شهید
نداشت.
خواب شهید
اوایل شهادتش، بله خوابش را میدیدم. من بعد از شهادت شهید، قصد ازدواج نداشتم؛ اما خانوادهام اصرار داشتند. یک بار شهید به خوابم آمد و گفت: «من هستم؛ اما تو برو به زندگی ات برس، بعداً خودم میام می برمت.»
روزهای دلتنگی و احساس سر مزار شهید
گاهی دلتنگش میشوم؛ در سر مزارش آرام میشوم.
گفتنیهای گفته نشده
خودم سخنی ندارم؛ ولی دوست داشتم آن سخنی را که می خواست بگوید؛ اما نشد که به من بگوید.
خاطرهای از شهید
روز عقدمان در زمانی که می خواستیم با هم به بیرون برویم؛ به من گفت: «دوست ندارد کسی همراه ما باشه.» دوست داشت تنها، بیرون برویم؛ ولی وقتی که مقداری از خانه دور شدیم؛ برادرش و همسر برادرش به ما پیوستند و شهید خیلی ناراحت شد و به من گفت: «می خواستم یه چیزی بهت بگم که دیگه نشد.» و دیگر بعد از آن، همدیگر را ندیدیم.
حضور معنوی شهید در منزل
بله. هر وقت که برای خودم و بچههایم مشکلی پیش میآید، به شهید متوسل میشوم و همیشه هم جواب میگیرم و مشکلم حل میشود.
کلام آخر
امیدوارم دعای شهدا بدرقه راه زندگی همهی ما باشد.
منبع مصاحبه ( سایت شهدا ناجا ) :

شهید اسداله احمدی گودرزی
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید اسداله احمدی گودرزی
نام :اسداله
نام خانوادگی : احمدی گودرزی
نام پدر : هبت الله
نام مادر : بسیجان
تاریخ تولد : 1333/02/10
محل تولد : بروجرد
تاریخ شهادت : 1359/07/21
محل شهادت : خرمشهر
محل دفن : اشترینان – شهر
دهم اردیبهشت ۱۳۳۳، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدر هبت الله، کارگر بود و مادرش بسیجان نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان گروهبان یکم از سوی ژاندارمری در جبهه حضور یافت. بیست و یکم مهر ۱۳۵۹، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در شهر اشترینان از توابع شهرستان زادگاهش واقع است.

شهید محسن امانت چی
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید محسن امانت چی
نام : محسن
نام خانوادگی : امانت چی
نام پدر : محمد
نام مادر : فرخنده
تاریخ تولد : 1343/06/29
محل تولد : بروجرد
شغل : سرباز ژاندارمری ( فراجا )
تاریخ شهادت : 1365/02/04
محل شهادت : دشت ذهاب
آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6503614
زندگینامه
در روز بیست و نهم شهریور ماه سال 1343، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش محمد، عطار بود و مادرش فرخنده نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت.
سپس به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. در روز چهارم اردیبهشت ماه سال 1365، در دشت ذهاب توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. تربت پاک وی در گلزار بهشت شهدای بروجرد واقع است.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 46.

شهید مهدی لطفی
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید مهدی لطفی
فرزند : علیرضا
متولد : 1373/07/29
محل تولد : بروجرد
تاریخ شهادت : 1401/07/24
محل شهادت : تهران
مذهب : شیعه
دین : اسلام
درجه : استواریکم
استان سکونت : لرستان
شهر سکونت : بروجرد
تحصیلات : دیپلم
نوع استخدام : کادر
عامل شهادت : سانحه ی موتور توسط اغتشاشگران
شغل : کادر انتظامی
نام گلزار : گلزار بهشت شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 736614556
شرح علت شهادت : شهید مدافع وطن مهدی لطفی متولد سال 1373 لرستان، پرسنل کادر یگان امداد تهران مورخ 1401/7/24 در عملیات تأمین امنیت شهروندان ، توسط اغتشاشگران به شهادت رسید.


روحش شاد ، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

شهید غلام علی بیرانوند
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید غلام علی بیرانوند
نام : غلام علی
نام خانوادگی : بیرانوند
نام پدر : محمدعلی
نام مادر : نصرت خانم
محل تولد : بروجرد
تاریخ تولد : 1339/03/27
تاریخ شهادت : 1359/07/22
محل شهادت : خرمشهر
نام گلزار : گلزار شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 5913600
بیست و هفتم خرداد ۱۳۳۹، در شهرستان دورود به دنیا آمد. پدرش محمدعلی، ارتشی بود و مادرش نصرت خانم نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. ازدواج کرد. به عنوان گروهبان دوم ژاندارمری در جبهه حضور یافت. بیستم مهر ۱۳۵۹، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در شهرستان بروجرد قرار دارد.

شـهـیـد حجت الله ساکی
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید حجت الله ساكی
نام : حجت الله
نام خانوادگی : ساکی
نام پدر : غلام حسین
سن هنگام شهادت : 21 سال
تاریخ تولد : 1344/01/01
مـحـل تـولـد: لرستان
تاریخ شهادت : 1363/06/26
استان : لرستان
شهر : بروجرد
مزار : روستای دینارآباد بروجرد
وظیفه/کادر : کادر
سازمان : فراجا
شرح علت شهادت : شهید حجت الله ساكی در تاریخ 1363/04/26 در حین آموزش بطور سهوی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.

شهید حجت اله ساکی
نام پدر : غلام حسین
محل تولد : بروجرد
تاریخ تولد : 1344/01/01
شغل : سرباز
تحصیلات : نا مشخص
محل شهادت : ثبت نشده
کد ایثارگری : 6519040
زندگینامه
شهید حجتالله ساکی در سال 1337، در بروجرد به دنیا آمد. وی تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد و پس از مدتی به استخدام ژاندارمری در آمد و در آنجا مشغول به خدمت شد. او سرانجام در 27 تیرماه 1363، در سقز بر اثر تیراندازی به درجة رفیع شهادت رسید




شهید نورالله کریمی روزبهانی
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید نورالله کریمی روزبهانی
نام : نورالله
نام خانوادگی : کریمی روزبهانی
نام پدر : عین الله
نام مادر : بتول
تاریخ ولادت : 1339/11/23
محل تولد : بروجرد
شغل : کادرانتظامی ( فراجا )
تاریخ شهادت : 1360/02/07
محل شهادت : اندیمشک کرخه
محل دفن : گلزار شهدای شهرستان بروجرد
کد ایثارگری : 6010996
زندگینامه
بیست و سوم بهمن ۱۳۳۹، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش عین الله، کشاورز بود و مادرش بتول نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. گروهبان یکم ژاندامری بود. هفتم اردیبهشت ۱۳۶۰، در کرخه بر اثر اصابت ترکش توپ به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
برادرش حسین کریمی روزبهانی نیز به شهادت رسیده است



شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید محمد نراقی پور

شهید محمد نراقی پور
نام : محمد
نام خانوادگی : نراقی پور
نام پدر : حسین
نام مادر : بتول
تاریخ تولد : 1330/09/02
محل تولد : بروجرد
شغل : کادر نیروی انتظامی فراجا
تاریخ شهادت : 1358/07/21
محل شهادت : استان کردستان شهرستان کامیاران
آرامگاه : گلزار شهدای شهرستان بروجرد
کد ایثارگری : 5800858
زندگینامه
در روز دوم آذر ماه سال 1330 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش حسین و مادرش بتول نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. استوار دوم ژاندارمری بود.
در روز بیست و یکم مهر ماه سال 1358، در کامیاران هنگام درگیری با گروه های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. تربت پاک او در گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد واقع است.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 655.

شهید عزيزالله مقدسی

شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید عزيزالله مقدسی
نام : عزیزالله
نام خانوادگی : مقدسی
فرزند : محمدمراد
متولد : 1319/02/01
محل تولد : بروجرد
تاریخ شهادت : 1361/12/03
محل شهادت : جاده خرم آباد - بروجرد
وضعیت تاهل : متاهل
شغل : کادرانتظامی
درجه : استوار1
نام گلزار : گلزار بهشت شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6128695
يکم ارديبهشت 1319 ، در شهرستان بروجرد به دنيا آمد. پدرش محمدمراد (فوت 1345 ) و مادرش ايران نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. سال 1361 ازدواج كرد و صاحب سه پسر شد. به عنوان استوار يکم ژاندارمری خدمت می كرد. سوم اسفند 1361 ، در جاده خرم آباد - بروجرد دچار سانحه رانندگي شد و به شهادت رسيد. پیكر او را در زادگاهش به خاك سپردند.


شهید موسی رحيمی چگنی
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید موسی رحيمی چگنی
نام : موسی
نام خانوادگی : رحیمی چگنی
فرزند : اميرخان
متولد : 1343/01/01
محل تولد : روستای چنار از توابع بخش چگنی
شغل : کادر نیروی انتظامی فراجا
تاریخ شهادت : 1364/02/13
محل شهادت : بروجرد روستای بردبل
نحوه ی شهادت: بروجرد- درگيری با سارقين مسلح.
دانشجو : دانشجوی دانشگاه آزاد بروجرد در رشته ی كشاورزی
کد ایثارگری : 6406661
زندگينامه
سال هزار و سیصد و چهل و سه ، در روستای «چنار» «بخش چگنی» از توابع شهرستان خرم آباد، در خانوادهای مؤمن و مذهبی، ديده به جهان گشود. در دامان مادري آگاه و معتقد رشد و پرورش يافت. از همان دوران كودكی، با آواي روح بخش قرآن كريم آشنا شد. دوران ابتدايي را در محل اقامتش سپري نمود. با توجه به كمبود امكانات تحصيلي، ناگزير برای ادامۀ تحصيل، به شهرستان خرم آباد، مهاجرت كرد و دورۀ راهنمايی و دبيرستان را دراين شهرستان به اتمام رساند.
به مسائل ديني و مذهبی، بسيار اهميت می داد. به حسن اخلاق و رفتاردر ميان اقوام و خويشاوندان شهره گشت. با توجه به موقعيت حساس كشور و جنگ نابرابر دشمنان، عليه ايران اسلامی، براي حراست از ميهن اسلامی و مبارزه با اشرار و سوداگران مرگ در سال هزار و سیصد و شصت و دو، به عضويت كميتۀ انقلاب اسلامی درآمد. فعاليت های خود را دركميته، به صورت جدي ادامه داد. در انجام ماموريت های خطير محوله، لحظه ای درنگ نمی كرد و از بذل جان برای اسلام و كشور عزيز خويش، دريغ نمي ورزيد. در كنار خدمت در كميته در آزمون دانشگاه آزاد اسلامی شركت نمود و در دانشگاه آزاد بروجرد در رشته ی كشاورزی، در مقطع كاردانی پذيرفته شد. در تاريخ دوازدهم اردیبهشت هزار و سیصد و شصت و چهار، در درگيری با اشرار و سارقين، در روستای «بردبل» واقع در منطقه ی «چالانچولان» از توابع شهرستان بروجرد، توسط سوداگران مرگ، به فيض عظمای شهادت نائل آمد و ردای سرخ شهادت را برتن پوشيد.



خان کمونیست
راوی:پدرشهید
کدخدای روستا آمد پیشش و با تمسخر گفت:
-صدام رو کشتید؟
هر روز کار مردم طعنه و نیش و کنایه بود. کدخدا با یک عده لاابالی جمع می شدند و قلیان می کشیدند و صدای خنده هایشان آسایش را از مردم می گرفت. روزها همین طور سپری می شد تا اینکه پسر یکی از خان های کمونیست، دانشگاه قبول شد؛ ولی به خاطر پرونده ی سیاسی خانواده اش نمی توانست وارد دانشگاه بشود. کدخدا و ریش سفیدهای محل، رفتند پیش نماینده ی مردم خرم آباد در مجلس شورای اسلامی، آقای محمد صالح طاهری. نماینده جلسه ای ترتیب داد با حضور کدخدا و دوستانش و ریش سفیدهای محل. موسی هم با پدرش در جلسه شرکت کرد. آقای طاهری پرسید:
- به نظر شما باید با همچین آدمی چه کار کنیم؟
هرکس حرفی می زد.یکی می گفت:
- باید کاری نکنیم از ما بیزار بشن!
یکی می گفت:
- نباید کاری کنیم که از اسلام فاصله بگیرن!
یکی هم می گفت:
- اگر راهی هست که بتونیم این پسر رو بفرستیم دانشگاه و مسؤولین دانشگاه رو قانع کنیم که موافقت کنن، خیلی خوب می شه!
هر کس راه حلی داد. همه موافق بودند و نماینده، به تنهایی نمی توانست حریف شان بشود؛ اما موسی با اینکه سن کمی داشت، اجازه گرفت و گفت:
-اگر پدر و خانواده ای نفرات ما را به مسخره می گیرن و با اصل نظام و اسلام مخالفت می کنن، فردا هم که پسر این خانواده معلم یا هر کارهای از این مملکت بشه، رو ذهن بچه های ما تاثیر می ذاره. تحصیل کرده های ما باید الگوی بقیه باشن، چون ناخودآگاه مردم، بیشتر به طرف افراد مهم جذب می شن و اینجور آدمی نمی تونه مردم رو به راه راست هدایت کنه.
حدود بیست دقیقه حرف زد. حرف حساب و نماینده هم به نشانۀ تائید سرش را تکان می داد. موسی توانست بقیه را قانع کند. کدخدا دندان هاش را روی هم فشار می داد و دندان قروچه می کرد؛ اما کاری از دستش ساخته نبود.
راوی:پدر شهید
یک دوست از جنس دوستان آسمانی داشت. هرکجا میرفتند باهم بودند. خیلی صمیمی بودند. (شهید) اسکینی پسرخاله ی پدری موسی بود.
دلهایشان به هم نزدیک بود. بعد هم سنگ قبرهایشان. خبر شهادت عزیزترین دوستش را آوردند، خیلی ناراحت شد؛ چهل روز بیشتر برایش بیتابی کرد. کنار قبر شهید اسکینی، یک قبر خالی بود که می نشست لبۀ آن و برای دوستش گریه و زاری می کرد. وقتی برگشت به خانه، یکی از بچه های محل، با تمسخر به او گفت:
- تو که پدرت ثروتمنده، چرا یه بنز برات نمی خره؟
موسی گفت:
-من از بنزای آسمونی می خوام نه این بنزای زمینی.
گفت:
-ما رو هم سوار بنزت می کنی؟
موسی گفت:
- چرا که نه!
لبخندی زد و به راهش ادامه داد. چند وقت بعد، در درگیری با اشرار، اثری ازش پیدا نکردیم، خیلی نگران بودیم؛ تا اینکه خبر دادند چهل و هشت ساعت بعد، جنازه اش را برای ما می آورند و فعلاً در یک منطقه ی دور است. جنازه اش پیدا شد و در همان منطقه درگیری با اشرار بود.
بعد از آن همه، اضطراب و ناراحتی، حالا باید با او وداع می کردیم، خیلی سخت بود و سخت می گذشت؛ حالا فهمیدیم که بنزهای آسمانی که می گفت، همان خبر شهادتش بود.

دوستی از جنس دوستان آسمانی
راوی:پدر شهید
یک دوست از جنس دوستان آسمانی داشت. هرکجا میرفتند باهم بودند. خیلی صمیمی بودند. (شهید) اسکینی پسرخاله ی پدری موسی بود.
دلهایشان به هم نزدیک بود. بعد هم سنگ قبرهایشان. خبر شهادت عزیزترین دوستش را آوردند، خیلی ناراحت شد؛ چهل روز بیشتر برایش بیتابی کرد. کنار قبر شهید اسکینی، یک قبر خالی بود که می نشست لبۀ آن و برای دوستش گریه و زاری می کرد. وقتی برگشت به خانه، یکی از بچه های محل، با تمسخر به او گفت:
- تو که پدرت ثروتمنده، چرا یه بنز برات نمی خره؟
موسی گفت:
-من از بنزای آسمونی می خوام نه این بنزای زمینی.
گفت:
-ما رو هم سوار بنزت می کنی؟
موسی گفت:
- چرا که نه!
لبخندی زد و به راهش ادامه داد. چند وقت بعد، در درگیری با اشرار، اثری ازش پیدا نکردیم، خیلی نگران بودیم؛ تا اینکه خبر دادند چهل و هشت ساعت بعد، جنازه اش را برای ما می آورند و فعلاً در یک منطقه ی دور است. جنازه اش پیدا شد و در همان منطقه درگیری با اشرار بود.
بعد از آن همه، اضطراب و ناراحتی، حالا باید با او وداع می کردیم، خیلی سخت بود و سخت می گذشت؛ حالا فهمیدیم که بنزهای آسمانی که می گفت، همان خبر شهادتش بود.


شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید عليرضا بازگير

شهید عليرضا بازگير
نام : علیرضا
نام خانوادگی : بازگیر
نام پدر : رسول
نام مادر : زهرا
متولد : 1338/09/01
محل تولد : بروجرد
تاریخ شهادت : 1364/03/04
محل شهادت : بروجرد
شغل : پلیس
درجه : ستوان سوم
نوع استخدام : کادر شهربانی (فراجا)
علت شهادت : بمباران هوایی
آرامگاه : گلزار شهدای گوشه بروجرد ( تک آرامگاه ها )
کد ایثارگری : 6402025
زندگینامه
شهید علیرضا بازگیر، در روز اول آذر ماه سال 1338 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش رسول، کشاورز بود و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند.
ایشان گلی بود که در گلستان عشق روئید و با دست مهربان باغبانان متدین و مسلمان این مرز و بوم (امام خمینی) پرورش یافت.
در کنار پدر در راز و نیاز با پروردگار روح و جان خود را با آئین نورانی اسلام منور کرد، آداب اجتماعی را بخوبی فرا گرفت بود و در برخورد با دیگران زیبا و توأم با عطوفت وی همراه بود. به طوری که اطرافیان از هم صحبتی با وی لذت ببرند.
دوره ابتدایی را با موفقیت آغاز کرد و پس از طی دوران تحصیلات راهنمایی و اوایل متوسطه با پوشیدن لباس مقدس نظام در جرگه نیروهای شهربانی مشغول به خدمت به شهر و هموطنان خود شد.
سال 1353 ازدواج کرد و صاحب یک پسر و چهار دختر شد. سرانجام شهید مدافع وطن علیرضا بازگیر از پرسنل کادر شهربانی بروجرد در روز چهارم خرداد ماه سال 1364 حین انجام وظیفه در بمباران هوایی توسط دژخیمان بعثی به علت اصابت ترکش ناشی از بمباران هوایی به یاران شهیدش پیوست.
تربت پاک او در قسمت تک آرامگاه های گلزار شهدای گوشه شهرستان بروجرد واقع است.
روحش شاد و یادش گرامی
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 68.

شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید صدرالله امیرسرداری گودرزی

شهید صدرالله امیرسرداری گودرزی
نام : صدرالله
نام خانوادگی : امیرسرداری گودرزی
نام پدر : عزيزالله
نام مادر : مهرماه
تاریخ تولد : 1314/06/09
محل تولد : روستای کفشگران بروجرد
شغل : کادر شهربانی فراجا
درجه : ستوانسوم
روستای محل سکونت : کفشگران
تاریخ شهادت : 1364/03/04
محل شهادت : بروجرد
آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6401599
زندگینامه
شهید صدرالله امیر سرداری گودرزی در روز نهم شهريور ماه سال 1314 ، در خانوادهای مؤمن و مذهبی در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدر او عزيزالله، كشاورز بود و مادرش مهرماه نام داشت.
در قریه کفشگران یکی از روستاهای شهرستان بروجرد مشغول کار کشاورزی و زندگی بودند. به علت کارهای سخت کشاورزی و عدم امکانات معاش تا پایان دوره راهنمایی درس خواند.
پس سپری کردن دوران جوانی، درسال 1332 به خدمت سربازی اعزام شدند و در ادامه خدمت سربازی به علت علاقه خدمت به مردم، درسال 1334 به آموزشگاه شهربانی میرود و در سال 1335 فارغ التحصیل و به جمع پلیس شهربانی ملحق میگردد. سال 1339 ازدواج کرد و صاحب سه پسر و یک دختر شد.
با صداقت کامل به کار خویش میپردازد و بارها به همین منظور مورد تشویق قرار میگیرد، درشهرهای تهران، خرم آباد، بروجرد، هم خدمت نمود شهید مدافع وطن صدرالله امیرسرداری گودرزی روز جمعه ۴ خرداد ۱۳۶۴ درحین انجام وظیفه در محل کار خویش با حمله موشکی رژیم جنایتکار بعثی و اصابت ترکش به شهادت رسید .مزار او در همان شهرستان واقع است.
در روز جمعه چهارم خرداد ماه سال 1364 ، در حین انجام وظیفه در محل کار خویش با حمله موشکی رژیم جنایتکار بعثی و اصابت ترکش به شهادت رسيد. تربت پاک او در گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد واقع است
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 53.

شهید كريم گودرزی
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید كريم گودرزی
نام : كريم
نام خانوادگی : گودرزی
نام پدر : محمدعلی
نام مادر : فاطمه
تاریح تولد : 1334/11/20
محل تولد : بروجرد
نوع استخدام : کادر شهربانی
درجه : استواردوم
تاریخ شهادت : 1364/03/23
محل شهادت : بروجرد
علت شهادت : بمباران هوایی توسط رژیم بعثی عراق
آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6413306
زندگینامه
شهید کریم گودرزی در روز بیستم بهمن ماه سال 1334 ، در بروجرد بهدنیا آمد. درش محمدعلی، بنا بود و مادرش فاطمه نام داشت. او تحصیلات خود را تا سوم راهنمایی ادامه داد و پس از مدتی به سربازی رفت و در شهربانی مشغول به خدمت شد. سال 1357 ازدواج كرد و صاحب یك پسر و یك دختر شد.
سرانجام در روز بیست و چهارم خرداد ماه 1364 در بروجرد در حین انجام وظیفه و تامین امنیت شهروندان به علت اصابت ترکش های ناشی از حمله موشکی رژیم بعث عراق به درجه ی رفیع شهادت نائل گردید. تربت پاک او در گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد قرار دارد.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 537.

شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید محمدعلی نراقی پور

شهید محمدعلی نراقی پور
نام : محمدعلی
نام خانوادگی : نراقی پور
نام پدر : علی
نام مادر : صدیقه
تاریخ تولد : 1320/06/19
محل تولد : بروجرد
شغل : پلیس فراجا
درجه : استوار دوم
تاریخ شهادت : 1364/03/24
محل شهادت : بروجرد
آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6415741
زندگینامه
در روز نوزدهم شهریور ماه سال 1320 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش علی، فروشنده بود و مادرش صدیقه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. پلیس شهربانی بود. سال 1345 ازدواج كرد و صاحب سه پسر و دو دختر شد.
در روز بیست و چهارم خرداد ماه سال 1364 ، در بمباران هوایی زادگاهش بر اثر اصابت تركش و ماندن زیرآوار به شهادت رسید. تربت پاک او در گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد واقع است.

شهید فتح الله رفیعی
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید فتح الله رفیعی
نام : فتح الله
نام خانوادگی : رفیعی
نام پدر : ولی
نام مادر : منور
متولد : 1343/08/05
محل تولد : بروجرد
تاریخ شهادت : 1364/03/24
محل شهادت : بروجرد
نوع استخدام : کادر شهربانی
علت شهادت : بمباران هوایی دشمن بعثی
نام گلزار : گلزار بهشت شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6407116
زندگینامه
شهید مدافع وطن فتح الله رفیعی، پنجم آبان هزار و سیصد و چهل و سه در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش ولی و مادرش منور نام داشت. با به دنیا آمدن وی زندگی خانواده رنگ وبوی تازه گرفت، چرا که پدر درانتظار برادری برای دخترش بود. با سپری نمودن دوران کودکی وارد مدرسه شد، از همان کودکی سر به زیر و قانع بود و در تلاش برای زندگی وکار هم کوشا بود.
درس و مدرسه را تا اول متوسطه درس خواند و پس از آن با توجه به زحمات زیادی کشیده بود برای شغل آینده خود خدمت به مردم را در جمع نیروهای شهربانی انتخاب نمود و به عنوان پاسبان شهربانی استخدام گردید.
شهید مدافع وطن فتح الله رفیعی سرانجام در روز جهانی قدس مصادف با بیست و چهارم خرداد هزار و سیصد و شصت و چهار، در بمباران هوایی رژیم جنایتکار بعثی به زادگاهش بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او درشهرستان زادگاهش واقع شده است.



دست به خیر
ایشان یکی از دلاورمردان نیروی انتظامی بودکه از بهترین نیروها بشمار میرفت. ماهانه مبلغ چهار هزار (چهار هزار تومان) دریافتی داشت که از آن آذوقه از جمله گوشت میخرید و تقسیمبندی میکرد و بین خانوادههای نیازمند تقسیم مینمود. به افراد ناتوان کمک فراوانی میکرد.
نقل از خواهر شهید
بر بال فرشته ها به آسمان رفت
پدر شهید مدتها بود که بینایی خود را از دست داده بود. فتحاله زمانی که از سر کار برمیگشت با عجله به خانه میآمد و به کنار پدر میرفت و دست و پای او را بوسه میزد و کارهای شخصیاش را انجام میداد. چند روز قبل از شهادتش یکی از همسایهها در عالم رؤیا میبیند که دو فرشته نورانی بالهای خود را باز کرده و فتح اله را در میان گرفته و با خود به آسمان میبرند.
نقل از خواهر شهید

شهادت با زبان روزه
در ماه مبارک رمضان با زبان روزه و در حین انجام وظیفه در شهربانی بروجرد مشغول به خدمت بود که شهربانی مورد اصابت بمبهای هوایی دشمن قرار میگیرد و فتح اله نیز به شهادت میرسد. پیکر مطهر ایشان را در بهشت شهدا در کنار سایر شهیدان به خاک میسپارند.
نقل از خواهر شهید

شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید عباس معظمی گودرزی

شهید عباس معظمی گودرزی
نام : عباس
نام خانوادگی :معظمی گودرزی
نام پدر : سردار
نام مادر : شهربانو
تاریخ تولد : 1334/04/01
محل تولد : بروجرد
تاریخ شهادت : 1364/03/24
محل شهادت : بروجرد
شغل : کادر شهربانی ( فراجا )
درجه : استواریکم
نوع استخدام : کادر شهربانی
عامل شهادت : اصابت موشک
آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6414663
زندگینامه
در روز اول تير ماه سال 1334 ، در روستای چهاربره از توابع شهرستان بروجرد ديده به جهان گشود. پدرش سردار، كشاورز بود و مادرش شهربانو نام داشت. تا پايان دوره ابتدایی درس خواند. استوار دوم شهربانی بود. سال 1353 ازدواج كرد و صاحب دو پسر و دو دختر شد.
شهید بزرگوار عباس معظمی گودرزی از بندگان برگزیده خداوند سبحان و در شمار انسان های فداکار و آزاده ای بود که به سال 1334 در شهرستان بروجرد تولد یافت.
دوران تحصیل را در زادگاه خویش به اتمام رساند و سپس پذیرای اشتغال و خدمت در شهربانی گردید.
اخلاق، منش و کردار شهید معظمی مورد رضایت همگان بویژه خانواده و نزدیکان بود و با وجود بیماری با توجه به احساس مسئولیت در مأموریت راهور شرکت می نمود که در یکی از این مأموریت ها ، هنگام برقراری نظم و امنیت راهپیمایی روز قدس در روز بيست و چهارم خرداد ماه سال 1364 ،در بمباران هوایی شهرستان بروجرد بر اثر اصابت ترکش، به فیض عظمای شهادت رسيد. تربت پاک وی در گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد قطعه شهدا ردیف : 00 شماره : 00 واقع است. این شهید بزرگوار متأهل بود و از وی 4 فرزند به یادگار مانده است.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 600.

نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید حنيفه گودرزی

شهید حنيفه گودرزی
نام : حنیفه
نام خانوادگی : گودرزی
نام پدر : رضا
نام مادر : کافیه
تاریخ تولد : 1306/11/03
محل تولد : بروجرد
درجه : استوار یکم
نوع استخدام : کادر شهربانی
تاریخ شهادت : 1364/03/24
محل شهادت : بروجرد
عامل شهادت : حمله هوایی رژیم منحوس بعث عراق
آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد
کد ایثارگری:6413299
زندگینامه
شهید مدافع وطن حنیفه گودرزی 3 بهمن 1307 در خانوادهای مذهبی در روستای چهاربره از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش رضا، کشاورز بود و مادرش کافیه نام داشت. مبانی اولیه اسلام را در دامن پاک مادر و همراه پدر مؤمن خود فرا گرفت.
هنوز چند سالی از زندگی را سپری نکرده بود که مرگ مادر باعث شد تا او از تحصیل باز بماند و برای حل مشکلات زندگی مشغول به کار خانه و بیرون از خانه شود.
او ساده لباس میپوشید به همه کمک میکرد صله رحم را به جا میآورد به همه احترام میگذاشت به خصوص پدرش، چون مادرش را در کودکی از دست داد بود. تا ششم ابتدایی درس خواند و به استخدام پلیس شهربانی درآمدند. سال 1336 ازدواج کرد و صاحب 5 پسر و سه دختر شد.
او قبل از انقلاب با اینکه مأمور شهربانی بود به امام علاقهی خاصی داشت و حتی با دیگر مامورهایی که به طرف صفوف مردمی که در راهپیمایی بودند تیراندازی میکردند، درگیر میشد که چند بار از طرف فرماندهان آن وقت به او اخطار داده، که چند روز قبل از انقلاب حتی به محاکمه کشیده میشود. بعد از انقلاب نیز با سایر نیروهای انقلابی دیگر نقش بسزایی در نظم شهر و جلو گیری از غارت مردم در آشوبهای انقلاب ایفا کرده است.
با شروع جنگ تحمیلی هم او 2 بار از طریق شهربانی درخواست حضور در جبهه میدهد، ولی به علت اینکه سن ایشان بالای 40 سال بود با وی موافقت نکردند. نور ایمان و اعتقاد به خداوند و تربیت اسلامی در خانوادهایشان، فرزند نوجوانش (محسن گودرزی) را هم به جبهههای حق علیه باطل کشاند و در میان رزمندگان برای دفاع از حق علیه باطل وارد میدان کارزار میشود، که پس از مدتی، در یکی از عملیاتها ایشان هم مفقودالاثر میگردد. این موضوع باعث شد چشمان همیشه منتظر حنیفه پشت در بماند. در حالی که انتظار بازگشت پسرش را میکشید، در حمله هوایی رژیم بعثی عراق به شهر بروجرد در بیست و چهارم خردادماه سال 1364 مورد اصابت ترکش قرار گرفته و به درجه رفیع شهادت نائل گردد.
فرزند ایشان حاج محسن گودرزی هم پس از مدت چندین سال تحمل رنج و دروری اسارت به میهن اسلامی باز میگردد که از آزادگان سر افراز و افتخارات این خطه میباشند.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 531.

شهید غلامحسين دلفانی
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید غلامحسين دلفان
نام : غلامحسين
نام خانوادگی : دلفانی
فرزند : عيسی
متولد : 1344/01/01
محل تولد : بروجرد
تاریخ شهادت : 1364/03/24
محل شهادت : بروجرد
مذهب : شیعه
دین : اسلام
وضعیت تاهل : متاهل
درجه : گروهبان1
استان سکونت : لرستان
شهر سکونت : بروجرد
استان حادثه : لرستان
محل شهادت : بروجرد
کد ایثارگری : 6406097



شهید علی اکبر بیات
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید علی اکبر بیات
نام : علی اکبر
نام خانوادگی : بیات
نام پدر : محمدحسن
نام مادر : زهرا
تاریخ تولد : 1338/03/15
محل تولد : بروجرد
تاریخ شهادت : 1364/03/24
محل شهادت : بروجرد
وضعیت تاهل : متاهل
درجه : ستوان سوم
استان سکونت : لرستان
شهر سکونت : بروجرد
تحصیلات : سیکل
نوع استخدام : کادر شهربانی
تاریخ حادثه : 1364/03/24
استان حادثه : لرستان
عامل شهادت : بمباران هوایی دشمن بعثی
شرح علت شهادت : شهید مدافع وطن علی اکبر بیات از پرسنل کادر شهربانی لرستان مورخ 1364/03/24 هنگام خدمت رسای به شهروندان بر اثر ترکش های ناشی از بمباران هوایی دژخیمان بعثی به خیل عظیم شهدا پیوست.

زندگینامه
شهید مدافع وطن علی اکبر بیات، 15 خرداد 1338 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش محمدحسن و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به علت فقر مالی و مشکلات خانوادگی از ادامه تحصیل بازماند. برای انجام خدمت به معیشت خانواده خود بی نهایت سعی و تلاش را به کار گرفت.
با شروع جنگ تحمیلی و تهاجم رژیم بعثی به میهن اسلامی مدتی هم برای دفاع از میهن اسلامی در جبهه حضور داشتند.
در سال 1359 در شهرستان بروجرد تشکیل خانواده داد و صاحب یک پسر شد. در همان سال به استخدام شهربانی درآمد و به خدمت به مردم و همنوعان خود پرداخت. ایشان فردی با صداقت و با پشتکار، در نظم و امنیت شهر نقش موثری ایفا نمود.
سرانجام در تاریخ 24 خرداد 1364، در بمباران هوایی خیابان تختی شهر بروجرد بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در شهرستان بروجرد واقع است.

طواف نیابت
شهید فردی مهربان و دلسوز و با تقوا بود همیشه در همهی کارهای خیر پیش قدم میشد. چون از کودکی مادرش را از دست داده بود همیشه نسبت به خواهر و برادرانش احساس مسولیت میکرد. ایشان پسر عمه خودم بود. یادم هست که یک روز قبل از شهادتش روز پنجشنبه بود و روزهای پنجشنبه به زیارت اهل قبور می رفتیم، آن روز هم رفتیم. چون خیلی به مادرش علاقه داشت چون مادرش در سن جوانی ( ۳۰ سالگی ) فوت شده بود. هر وقت که میرفتیم ایشان زودتر از من از سر مزار مادرش بلند میشد، اما آن ۵ شنبه آنقدر نشست و با مادرش درد و دل کرد که انگار واقعاً با او صحبت میکند.
پدرم خیلی شهید را دوست داشت ایشان هم خیلی علاقه به پدرم داشت. خانه پدر و مادرم، سر راه او بود همیشه موقع رفتن به محل کار، سری هم به آن ها میزد و احوال پرسی میکرد بعد به سر کار میرفت. اما صبح روز شهادتش پدرم میگفت خیلی سریع با ماشین از جلوی من گذشت و فقط یک بوق زد که من خیلی تعجب کرده بودم.
ایشان همیشه به خوابم میآید، هر بار هم که میآید به من میگوید که: من زندهام و شما را میبینم. بعد از شهادت ایشان چون من و فرزندم تنها بودیم مجبور شدم که یک طبقه از منزلمان را اجاره بدهیم.
شهید روز قدس بود که به شهادت رسید، که چند هفته قبل از شروع شدن ماه مبارک رمضان را هم روزه گرفته بود و یک ماه رمضان را هم که همیشه روزه میگرفت در این ماه آنقدر با خالق خودش راز و نیاز میکرد. و به خدا نزدیک شده بود که فکر میکرد هر چه از خدا میخواست به او میداد، فکر میکنم خودش خواسته بود که پیش مادرش برود. قبل از شهادتش به من گفته بود که اگر زمانی برای من اتفاقی افتاد میخواهم که پیش مادرم به خاک سپرده شوم، که همین طور هم شد.
پدر شهید که به مکه مشرف شده بود میگفت در هنگام طواف، فکر میکردم که علی هم کنار من است و با من در حال طواف است که بعد از طواف خودم چندین بار برای شهید طواف کردم.
نقل از همسر شهید

شهید عليرضا گوشه

شهید عليرضا گوشه
نام : عليرضا
نام خانوادگی : گوشه
نام پدر : حسن
نام مادر : کوکب
تاربخ تولد : 1337/02/12
محل تولد : بروجرد
شغل : کادرشهربانی
درجه : گروهباندوم
نوع استخدام : کادر شهربانی
محل شهادت : بروجرد
تاریخ شهادت : 1364/04/23
محل شهادت : بمباران هوایی بروجرد
آرامگاه : گلزار شهدای گوشه بروجرد ( تک آرامگاه ها )
کد ایثارگری : 6413329
زندگینامه
شهید علیرضا گوشه در روز دوازدهم ارديبهشت ماه سال 1337 ، در میان خانوادهای مؤمن و مقید به دین مبین اسلام در شهر بروجرد دیده به جهان گشود. او را شاهپور نيز می ناميدند. کودکی متین و آرام بود. پدرش حسن، كشاورز بود و مادرش كوكب نام داشت. دوران ابتدایی و راهنمایی را در بروجرد سپری نمود.بعد از گذراندن سال اول دبیرستان با علاقه و دیدگاه خدمت به مردم به استخدام شهربانی درآمد. ایشان در اداره ی آگاهی مشغول به خدمت بودند. در کارها بسیار جدی و با پشتکار بود.
بسیار با اخلاق و با ایمان بودند. او در سال 1358 ازدواج كرد و صاحب یك پسر و یك دختر شد.
در روز بيست و چهارم خرداد ماه سال 1364 ، مصادف با روز قدس، در حمله هوایی رژیم بعثی عراق و بمباران مناطق حساس شهر بروجرد به شهادت رسید. تربت پاکش در قسمت تک آرامگاه های شهدای گلزار شهدای شهرستان بروجرد واقع است.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 544.

شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید يدالله شجاعی

شهید يدالله شجاعی
نام : يدالله
نام خانوادگی : شجاعی
نام پدر : اسدالله
نام مادر : فیمتی
تاریخ تولد : 1342/11/04
محل تولد : بروجرد - اشترینان
شغل : کادر نیروی انتظامی ( فراحا )
درجه : گروهبان سوم
تاریخ شهادت : 1365/10/21
محل شهادت : بمباران هوایی بروجرد
آرامگاه : گلزار شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6521195
زندگینامه
در روز چهاردهم بهمن ماه سال 1342 ، در شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود. پدرش اسدالله و مادرش قيمتی نام داشت. تا پايان دوره راهنمایی درس خواند. سال 1363 ازدواج كرد و صاحب یك دختر شد.
به عنوان گروهبان شهربانی در جبهه حضور یافت. در روز بيست و یكم دیماه سال 1365 ، در بمباران هوایی بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. تربت پاک او درگلزار شهدای بروجرد واقع است.









شهید حسن عنبری
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید حسن عنبری
نام : حسن
نام خانوادگی : عنبری
نام پدر: محمدحسين
نام مادر: کشور
تاریخ تولد : 1300/02/04
محل تولد : بروجرد
شغل : نبروی انتظامی فراجا
درجه : گروهبانیکم
تاریخ شهادت : 1365/10/22
محل شهادت : خیابان سعدی بروجرد
آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6526202
زندگینامه
در روز چهارم ارديبهشت ماه سال 1300 ، در شهرستان بروجرد به دنيا آمد. پدرش محمدحسين (فوت 1330 ) کاسب بود و مادرش كشور (فوت 1352 ) نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. در شهربانی كار می كرد. سال 1327 ازدواج كرد و صاحب سه پسر شد.
در روز بيست و دوم دی ماه سال 1365 ، در بمباران هوایی زادگاهش بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. تربت پاکش در گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد واقع است.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 429.

شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید عاشور داودی نژاد

شهید عاشور داودی نژاد
نام : عاشور
نام خانوادگی : داودی نژاد
نام پدر : فيروز
نام مادر : پروین
تاریخ تولد : 1337/04/31
محل تولد : آبادان
شغل : کادر نزاجا
درجه : گروهبان یکم
تاریخ شهادت : 1365/11/11
محل شهادت : بروجرد
آرامگاه : گلزار شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6514312
زندگینامه
در روز اول تیر ماه سال 1337، در شهرستان آبادان به دنیا آمد. پدرش فیروز، کارگر شرکت نفت بود و مادرش پروین نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. مأمور شهربانی بود. سال 1358 ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد.
در روز یازدهم بهمن ماه سال 1365، در بمباران هوایی بروجرد بر اثر اصابت ترکش بمب به سر، شهید شد. تربت پاکش در گلزار شهدای شهرستان بروجرد واقع است.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان خوزستان، جلد اول( الف - س )، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1395، صفحه 527.
شهید رحمان فتح الهی

شهید رحمان فتح الهی
نام : رحمان
نام خانوادگی : فتح الهی
فرزند : حاجی خان
متولد 1352/06/02
تاریخ شهادت : 1393/11/07
محل شهادت : بروجرد
وضعیت تاهل : متاهل
درجه : سروان
شهر سکونت : بروجرد
تحصیلات : فوق ديپلم
نوع استخدام : کادر
علت شهادت : درگیری با اشرارمسلح
عامل شهادت : اصابت گلوله
کد ایثارگری : 100060687
شهید اسدالله رعيت
فرزند : محمدكريم
متولد : 1335/08/19
محل تولد : بروجرد
تاریخ شهادت : 1357/11/23
محل شهادت : خرم آباد
مذهب : شیعه
دین : اسلام
درجه : سرباز
استان سکونت : لرستان
شهر سکونت : بروجرد
تحصیلات : ابتدایی
نوع استخدام : سرباز
علت شهادت : اصابت گلوله
عامل شهادت : اصابت گلوله
شرح علت شهادت : شهید مدافع وطن اسدالله رعیت در تاریخ بیست و سوم بهمن۱۳۵۷، در خرم آباد هنگام شرکت در تظاهرات توسط عوامل رژیم شاهنشاهی بر اثر اصابت گلوله به شکم، شهید شد.
زندگينامه
نوزدهم آبان 1335 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش محمد كریم و مادرش نصرت نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سرباز ژاندارمری بود. بیست و سوم بهمن 1357 ، در خرم آباد هنگام شركت در تظاهرات توسط عوامل رژیم شاهنشاهی بر اثر اصابت گلوله به شكم، شهید شد. پیكرش را در زادگاهش بروجرد به خاك سپردند.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا ، استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، ص 287.



نـیـروی زمـیـنـی ارتـش جمهوری اسلامی ایران
شهید محمدصادق علی خورزمان

شهید محمدصادق علی خورزمان
نام : محمدصادق
نامذ خانوادگی : علی خورزمان
نام پدر : عباس
نام مادر : مرضیه
تاریخ تولد : 1320/12/02
محل تولد : بروجرد
شغل : کادرانتظامی ( فراجا )
درجه : استواردوم
تاریخ شهادت : 1359/07/07
محل شهادت : آبادان
آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد ( تک آرامگاه ها )
کد ایثارگری : 5907499
زندگینامه
در روز دوم اسفند ماه سال 1320، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش عباس، فروشنده بود و مادرش مرضیه نام داشت. خواندن و نوشتن نمیدانست. سال 1349 ازدواج کرد و صاحب دو پسر و یک دختر شد.
به عنوان گروهبانیکم ژاندارمری در جبهه حضور یافت. در روز هفتم مهر ماه سال 1359 ، در پالایشگاه آبادان بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. تربت پاک وی در قسمت تک آرامگاه های شهدای گلزار بهشت شهدای بروجرد واقع است.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 425.

شهید محمدتقی بهرامی معيری
نام : محمدتقی
نام خانوادگی : بهرامی معيری
فرزند : محمدعلی
متولد : 1331/10/18
محل تولد : بروجرد
تاریخ شهادت : 1359/07/17
محل شهادت : اهواز
مذهب : شیعه
علت شهادت : نبرد بادشمن بعثی
عامل شهادت : نیروهای بعثی
شرح علت شهادت : شهید مدافع وطن بهرام مصیری در تاریخ 1359/07/16 هنگام درگیری با دشمنان بعثی به شهادت رسید
کد ایثارگری : 5901865
زندگینامه
شهید محمدتقی بهرام مصیری در مهر ماه سال 1330، در بروجرد بهدنیا آمد و بعد از گذراندن دورة ابتدایی به تهران مهاجرت کرد. وی دورة راهنمایی و هنرستان صنعتی را سپری کرد و ضمن تحصیل بهکار نیز مشغول بود و پس از پایان دورة مقدس سربازی و در حالیکه شبها درس میخواند، روزها هم کیفدوزی میکرد. وی پس از پایان تحصیل در یک شرکت با مدرک مهندسی مشغول بهکار شد و در سن بیست و هفتسالگی ازدواج کرد و به دلیل اینکه خانوادهاش در تهران و خودش هم در بندر شاهپور بود، در آغاز شلوغیها به تهران آمد. وی پس از ورود حضرت امام خمینی(ره)، در کمیتة ناحیة 3 منطقة یک شمیرانات سمت سرپرستی را بر عهده گرفت تا اینکه به همراه 40 نفر به جبهه رفت و پس از درگیری با تانکهای دشمن، چندین تانک را منهدم نمودند؛ اما بر اثر ترکشی که در هفدهم مهر ماه 1359، در منطقة عملیاتی اهواز در کنار سنگرشان فرود آمد، به درجة رفیع شهادت رسید.



خاطره ای از زبان خود شهید در طی روزهایی که کتاب...
خاطره ای از زبان خود شهید در طی روزهایی که کتاب و اعلامیه های امام را توسط حجت الاسلام کروبی شوهرخاله ام می گرفتم و پخش می کردم یک روز به پارکی رفتم و در آنجا دنبال جای مناسب گشتم تا اعلامیه ها را پخش کنم. در ته پارک در جای خلوت که فقط پیرمردی در روی صندلی نشسته بود من هم نشستم و شروع به خواندن کتاب کردم.
وقتی متوجه شدم که پیرمرد هم در حال خواندن کتاب است و اعلامیه ها را دیده از جا برخاستم و شروع به رفتن کردم و پیرمرد هم به دنبالم. هرچه قدم هایم را تندتر کردم او هم تندتر کرد تا جایی که پا به فرار گذاشتم و او هم عصا و کلاه و غیره را انداخت و به دنبال من، وقتی متوجه شدم که او یک پیرمرد نبود بلکه یکی از افراد امنیتی بوده و خود را به این شکل درآورده بود و در آن موقع بعد از صوت کشیدن آن مرد چندین نفر دیگر هم به طرف من شروع به دویدن کردند.
من اشهد خود را خواندم و با تمام توانایی شروع به دویدن نمودم و این را یادآور شوم که چون من از بارونی های دوطرفه که یک طرفش زرد و یک طرفش قرمز بود به تن داشتم در سر چهارراهی که ترافیک بود و من پشت یک کامیون که وسایل ساختمان در آن بود رسیدم و کتاب و اعلامیه ها را به درون آن کامیون پرتاب نمودم و بعد از مسافتی که آنها هم دنبالم بودند داخل جمعیت شدم و کلاهم را درآوردم و لباسم را پشت و رو کردم و طرف زرد بارونی را پوشیدم و دست در جیب ها کرده و در کنار باجه تلفن که شلوغ هم بود با خیال راحت ایستادم.
آن ها که در این شلوغی دنبال یک نفر با کلاه و بارونی قرمز می گشتند واقعاً دیوانه شده بودند. تمام آن قسمت ها را تحت نظر گرفته بودند و داخل جمعیت را می گشتند. من هم با خنده ولی دلی لرزان به آنها نگاه می کردم که بعد از چندین ساعت که گشتند و کسی را پیدا ننموده بودند آنجا را ترک کردند.
و دیگر اینکه بعد از این ماجرا بپردازیم به بقیه سرگذشت زندگی این برادرمان. او که در سن 27 سالگی ازدواج نمود و به علت اینکه خانواده اش در تهران و خودش در بندر شاهپور بود، در اوایل شلوغی ها به تهران آمد و در درگیری های روزهای انقلاب هم شرکت می کرد و برادرش به نام محمدتقی هم که جهت گرفتن دکترا در هندوستان تحصیل می نماید.
در همان تظاهرات های اولیه که در آنجا هم دانشجویان شلوغ کرده سفارت ایران را گرفته بودند، کشور هندوستان آنان را به سر مرز آورده و روانه ایران کرده بود و در روزهای اوج انقلاب این دو برادر چون در حین خدمت با تانک ها هم آشنا بودند در پادگان ها تانک ها را روشن نموده و دیواره های پادگان را خراب می کردند تا مردم به درون پادگان وارد شوند و شبی که کلانتری ها را می گرفتند با چندین نفر دیگر به کلانتری 16 حمله کردند و آنجا را تسخیر نمودند و بعد از آن به کلانتری 14 و غیره رفتند تا صبح به وظیفه خود عمل می نمودند تا اینکه امام تشریف آوردند و این برادرمان در کمیته ناحیه 3 منطقه یک شمیرانات سمت سرپرستی را به عهده گرفتند و به علت تعلیمات چریکی که دیده بودند دانشجویان را به مناطق گسترده و میدان های تیر برده و به آنها تعلیمات می دادند. یک روز که برای تعلیم اسلحه رفته بودند به وسیله کلتی که سر کمر خود بسته بود بدون اینکه متوجه شود دست روی کلت بوده و تیری شلیک می شود و از قسمت بالاتر از زانو تا پایین پا را گوشتش کنده می شود
بعداز مدتی که پایش بهبود یافت حدود 40 نفر را تعلیم داده به سرپرستی خودش عازم جبهه نمود و چند روزی طول کشید و دوباره همه صحیح و سالم برگشتند و سری دوم که 40 نفر دیگر را به جبهه برد موقع برگشتن که همه چیزشان را حاضر نموده بودند این برادر و یکی از دوستانش در چند کیلومتری تانک های دشـمن را می بینند که به طـرفشان در حـرکت است ( و در ضمن اوایل جنگ بود و پیشروی عراقی ها زیاد، سال 1359) جلوتر رفته و سنگر می گیرند و چندین تانک را به هوا می فرستند و بعد خمپاره ای در کنار سنگر این برادر فرود آمده و ترکش خمپاره به ایشان اثر می کند. احساس تشنگی می کند و آب می خواهد. در ضمن دوستش هم خمپاره به پایش خورده بود و باز با همین حال آب را دم دهان این برادرمان گذاشته و سرش را روی شانه خودش می گارد که می بیند در حال ذکر با خدا هستند و اشهد گفتن است. بعد از مقداری آب که در دهانش می ریزد آب همراه با خون از گلویش بیرون ریخته و جان را به جان آفرین تسلیم می نماید و به آرزوی دیرینه خود می رسد و به سوی الله پرواز می کند.
شهید محمدتقی بهرامی معیری در روز 17 مهر 1359 روز تولد امام محمدتقی هم اسمش و روز تولد خودش همان روزی که به دنیا آمد در همان روز هم به فیض شهادت نائل آمدند.



شهید اسدالله احمدی گودرزی
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید اسدالله احمدی گودرزی
نام : اسدالله
نام خانوادگی : احمدی گودرزی
نام پدر : هيبت اله
نام مادر : بسی جان
تاریخ تولد : 1333/02/10
محل تولد : بروجرد
تاریخ شهادت : 1359/07/21
محل شهادت : جبهه خونين شهر-روبروي پليس راه
درجه : گروهبان1
شغل : کادر انتظامی
عامل شهادت : اصابت ترکش
نام گلزار : گلزار شهدای شهر اشترینان از توابع شهرستان بروجرد
کد ایثارگری : 5900491
زندگینامه
دهم اردیبهشت ۱۳۳۳، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش هبت الله، کارگر بود و مادرش بسیجان نام داشت.
تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان گروهبان یکم از سوی ژاندارمری در جبهه حضور یافت.
بیست و یکم مهر ۱۳۵۹، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در شهر اشترینان از توابع شهرستان بروجرد واقع است.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 27.


شهید علی محمد گودرزی
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید علی محمد گودرزی
نام : علی محمد
نام خانوادگی : گودرزی
نام پدر : مجتبی
نام مادر : اکرم
تاریخ تولد : 1335/06/01
محل تولد : بروجرد
درجه : سرهنگ پاسدار
نوع استخدام : کادر کمیته
تاریخ شهادت : 1359/07/30
محل شهادت : جاده آبادان – خسروآباد
علت شهادت : نبرد بادشمن بعثی
آرامگاه : گلزار شهدای شهرستان
کد ایثارگری: 5909093
زندگینامه
یکم شهریور 1335، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش مجتبی، فروشنده بود و مادرش اکرم نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته ریاضی درس خواند و دیپلم گرفت.
پاسدار کمیته انقلاب اسلامی بود. سی ام مهر 1359، در جاده خسروآباد – آبادان هنگام حمل مجروحین دچار سانحه رانندگی شد و به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
شهيد علی محمد گودرزی در سال 1335، در بروجرد متولد شد. وی تحصيلات خود را تا مقطع ديپلم ادامه داد و با شروع انقلاب، فعاليتهای خود را برضد رژيم ستم شاهی آغاز كرد و پس از پيروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، در سال 1358 وارد كميته ی انقلاب اسلامی شد و با آغاز جنگ تحميلی به جبهه رفت و سرانجام در سال 1359، هنگام كمكرسانی به مجروحان به درجة رفیع شهادت رسيد.
کفن های سرخ
شهدای ما آن قدر پاک و مؤمن بودند که می شد این را از همان بدو وجودشان هم مشخص نمود. محمد از زمان ۴ سالگی در کنار من یا پدرش به نماز میایستاد. نمیتوانست کلمات را به درستی ادا کند، اما شکل نماز را میدانست. قرآن را هم میآورد تا از آن بخواند. پدر به او میگفت: تو وضو نداری، بهتر است دست نزنی، او وضو را هم نمیدانست، میرفت دستهایش را میشست و دوباره میآمد. یاد دارم که کوچک بود یک بار برای او پیراهنی آستین کوتاه خریدم وقتی آن را پوشید زد زیر گریه از او دلیل کارش را پرسیدم جواب داد که من خجالت میکشم آستین کوتاه بپوشم.
در زمان انقلاب فعالیتهای زیادی داشت. یک شب با عجله به خانه آمد یک بسته، کاغذ به همراه داشت از من خواست که آنها را پنهان کنم. هرچند روز یک بار تعدادی از آنها را میبرد. بعداٌ فهمیدم که آنها اعلامیههای حضرت امام (ره) بودند. شبی به خانه آمد و گفت دنبالم کردهاند فرصت نشد تا توضیح بدهد ناگهان عدهای ساواکی به درون خانه ریختند و او را گرفتند.
نقل از مادر شهید
آخرین عکس با حرم
روزهای آخرحیات شان از من خواستند که به زیارت برویم، به مشهد مقدس سفر بسیار جالبی بود در حیاط حرم در حالی که شال سبز رنگی را هم به گردن آویخته بود از من خواست عکس یادگاری بگیریم. گفت: لازم میشود، بعدها همان عکس شد عکس اعلامیه شهادتش. یک روز مانده به رفتنش گفت: مادر همه دوستهای من شهید شدهاند و آنها را با لباس دفن کردهاند اگر من هم شهید شدم مرا با لباس دفن کنید.
از من خواست که بعد از شهادتش دنباله رو راهش باشم و هرگز گریه و زاری نکنم. شب قبل از شهادت ایشان خواب دیدم به من گوسفند قربانی داده میدانستم قرار است اتفاقی بیافتد. چند وقت بعد از رفتن او در خواب دیدم از من خواست تا کفن سفید بدهم میگفت شهدا زیادند ما کفن نداریم. بعد از آن موقع او شهید شد.
نقل از مادر شهید


شهید موسی خاکپور
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید موسی خاکپور
نام : موسی
نام خانوادگی : خاکپور
نام پدر : محمود
تاریخ تولد :1325/04/01
محل تولد : بروجرد - اشترینان ( روستای ده یوسفعلی)
سن هنگام شهادت : 34 سال
وضعیت تاهل : متاهل و دارای دو فرزند
شغل : نیروی انتظامی (فراجا)
درجه نظامی : استوار یکم
نوع استخدام : کادر
محل سکونت: بروجرد
تاریخ شـهادت :1359/08/08
محل شهادت : آبادان
آرامگاه : ( جاویدالاثـر ) سنگ یادبود در گلزار بهشت شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 5903734
زندگینامه
شهید والامقام موسی خاک پور در روز اول تير ماه سال 1325 در روستای ده یوسفعلی از توابع شهرستان بروجرد در خانواده ای کشاورز و متدیّن و مؤمن که دارای یک برادر و یک خواهر بود چشم به جهان گشود. پدرش محمود و مادرش حاجيه نام داشت. پس از اتمام دوره مقدس سربازی در سال 1348 به استخدام شهربانی سابق در آمدند و در همان سال (سال 1349) ازدواج نموده و صاحب یک دختر و یک پسر شدند و همواره به این سفارش قرآن در رابطه با احترام به پدر و مادر و بزرگتر ها اهتمام می ورزیدند.
در سن 34 سالگی با شروع جنگ تحمیلی به عنوان استوار دوم ارتش در جبهه حضور يافت. و به جبهه آبادان اعزام گردید. در همان سال 1359 خبر رسید که به اسارت نیروهای بعثی در آمده اند. بعد از پیگیری مستمر همسرشان خبر آمد که مشارالیه مفقوالأثر شده است. سرانجام در سال 1367 همزمان با آزادی اسرای جنگ تحمیلی خبر موثق به دست آمد که این شهید والامقام در همان آغاز جنگ تحمیلی ، که به عنوان استوار دوم ارتش در جبهه حضور يافت. در روز هشتم آبان ماه سال 1359 ، در آبادان در اثر درگیری با صدامیان کافر به درجه رفیع شهادت رسیده است. تاكنون اثری از پیكر مطهرش به دست نيامده است.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان البرز، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1395، صفحه 158.


شهید محمدنبی بیرانوند
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید محمدنبی بیرانوند
نام : محمدنبی
نام خانوادگی : بیرانوند
نام پدر : مسلم
نام مادر : سلطان
متولد : 1322/06/10
محل تولد : روستای خایان بروجرد
تاریخ شهادت : 1359/09/14
محل شهادت : آبادان
وضعیت تاهل : متاهل
درجه : ستوانسوم
شهر سکونت : خرم آباد
نوع استخدام : کادر
علت شهادت : اصابت ترکش خمپاره
شرح علت شهادت : شهید مدافع وطن محمدنبی بیرانوند در تاریخ چهاردهم مهر ۱۳۵۹، در آبادان بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید
نام گلزار : گلزار شهدای خضر خرم آباد
کد ایثارگری : 5901970
زندگینامه
دهم شهریور ۱۳۲۲، در روستای خایان از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش مسلم، کشاورز بود و مادرش سلطان نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سال ۱۳۴۲ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و چهار دختر شد. به عنوان استواریکم ژاندارمری در جبهه حضور یافت. چهاردهم مهر ۱۳۵۹، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.
مزار او در آرامگاه خضر شهرستان خرم آباد واقع است.



شهید محمود قاضی زاده
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید محمود قاضی زاده
نام : محمود
نام خانوادگی : قاضی زاده
نام پدر : روح الله
نام مادر : فاطمه
متولد : 1333/11/20
محل تولد : بروجرد
تاریخ شهادت : 1359/11/12
محل شهادت : كرمانشاه
درجه : سرباز
نوع استخدام : وظیفه
علت شهادت : اصابت ترکش
شرح علت شهادت : شهید مدافع وطن محمود قاضی زاده درتاریخ دوازدهم بهمن ۱۳۵۹، در کرمانشاه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید
کد ایثارگری : 5908270
زندگینامه
بیستم بهمن ۱۳۳۳، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش روح الله، فروشنده بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت.
دوازدهم بهمن ۱۳۵۹، در کرمانشاه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
مزار او در بهشت شهدای زادگاهش واقع است.
شهيد در سال 1333 در شهرستان بروجرد به دن يا آمد.پس از دوران كودكي دوران ابتدايي را در مدرسه خيام گذراند و با شوق فراواني كه داشت راهي دبيرستان شد هميشه به فكر پدر و مادرش بود و هيچ وقت راضي نداشت كه آنها از دستش ناراحت شوند بعد از رفتن به دبيرستان گرفتاري هاي او دو چندان شد از آنموقع به بعد دركارها به پدرش كمك كرد و نمي گذاشت سنگيني زندگي تنها روي او باشد.درسال 1340 به علت دشواري هاي كه در مسري زندگي داشت تا سوم دبيرستان به تحصيل اشتغال داشت براي همين تنها نان آور خانه بود زياد ناگفته نماند كه ساير برادرانش از راه مستقيم به راه كج رفته بودند براي همين در سال 56 به سربازي رفت و دورانش را در مراغه به اتمام رسانيد كه باز هم به كمك پدر شتافت و هيچ وقت از زندگي شكايت نمي كرد.با شروع انقلاب او نيز به برادران مجروح كمك مي كرد و مي گفت تا زماني كه جان در بدن دارم بايد از مملكت و اسلام دفاع كنم و نگذارم دست هر چه اجنبي است به كشورمان برسد.اين وظيفه من و امثال من است كه بايد به اينها كمك كينم بهرانقلاب تا به پيروزي برسد و چون او مقضي 1356 بود به فرمان امام راهي جبهه ها شد البته روزي كه قصد به جبهه رفتن را داشت پدر و ماردش را از اين امر آگاه نكرد تا شب آخر وقتي به پدر گفت او از اين موضوع تعجب كرده كه محمود او را راضی نمود و گفت دوستانم در كارها به تو كمك مي كنند .
شهيد آخرين باري كه به مرخصي آمد بكلي از نظر اخلاقي تغيير كرده بود و مي گفت كه ديكر من را نخواهيد ديد و از تمام دوستان و فاميل حلاليت خواست و مي گفت بايد ما جانمان را فدا كنيم و از مادر خواست كه به هنگام شهادت گريه نكند زيرا معتقد بود كه همه ما مسافريم و از اين دنيا خواهيم رفت.اما هدف او والاتر از اين مسائل بود در تاريخ 1359/11/12 در منطقه شور شيرين به درجه رفيع شهادت رسيد.
خاطرات مربوط به شهيد محمود قاضي زاده به نقل از مادر شهيد :
محمود پسرم خيلي پسر خوبي بود من نمي خواهم مثل ديگران بگويم : شهيد من تك بود و از ديگران سرتر چون همه شهدا محجوب بودند و اگر خوب نبودند به چنين درجه اي نمي رسيدند.اتفاقاٌ پسر من خيلي در دوران كودكي شيطان بود و از ديوار راست بالا مي رفت .روزي با اين كه سن و سال كمي داشت و در حال بازي در محله بود متوجه ميشود كه يكي به دختر همسايه مان حرف نا ربطي زده ايشان هم با آن سن و سال كم او را مجبور مي كند كه از دختر خانم معذرت بخواهد .نسبت به همه چيز تعصب داشت .از ظلم كردن بدش مي آمد و نمي گذاشت حقوقش ضايع بشود ايشان بسيار با شهامت بودند كارهايي ميكرد كه آدم هاي از او بزرگتر هم جرات انجام آن را نداشتند .هيچ وقت خنده اش را نديدم الا روزي كه جنازه اش را آوردند چنان آرام و با وقار خوابيده بود كه انگار هيچ وقت توي اين دنيا زندگي نكرده بود .يك راست از بهشت اومده و مي خواد بره بهشت ،لبخند قشنگي روي لبهايش اون خشم هميشگي از صورتش كنار رفته بود
يادمه روز آخري كه اومد بره جبهه ما با هم بگو مگو داشتيم رفتم دم در حياط كه از زير قرآن ردش كنم رد شد ، بعد ديد كه من دارم گريه ميكنم افتاد بغلم و او هم زد زير گريه گفت : مادر الان چنان مثل برق از جلوي چشمانت دور مي شوم كه ديگه هيچ وقت منو نبيني شروع كرد به دويدن و درست مثل برق ناپديد شد بعد از اون هم هيچ وقت نديدمش .
خواب از مادر : قبل از شهادتش خواب ديدم يك نفر دارد در مي زند رفتم در را باز كنم ديدم محمود با لباس خوني و سر و كله خوني وارد خونه شد من جيغ كشيدم و فرياد مي زدم چي شده با كي دعوا كردي ؟ دوباره دردسر درست كردي ؟ جوابمو نداد يكراست رفت طرف حوض وسط حياط و پيرهنشو در آورد و رفت توي آب و آب تني كرد ولي هر چه سر و صورتش را مي شست خون پاك نمي شست من هر چه بدنش را نگاه مي كردم زخمي در بدنش نمي ديدم از آب بيرون آمد و رفت توي ايوان خونه زير آفتاب دراز كشيد .بعد كه از خواب بيدار شدم هي گريه كردم تا بعد از چند روز خبر شهادت پسرم را برام آوردند.


شهید غلام عباس یاری
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید غلام عباس یاری
نــام : غلام عباس
نـام خـانوادگـی : یاری
نـام پـدر : عظیم
نام مادر : سکینه
تاریخ تولد : 1341/02/19
مـحل تـولـد : بروجرد
سـن : ۲۰ سـال
شغل : سرباز ژاندارمری
سازمان : فراجا
تاریخ شهادت : 1361/01/28
محل شهادت : آذربایجان غربی - نقده
نـحوه شـهادت : توسط ضد انقلاب
مـحل مـزار : بهشت زهرا (س)
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه : ۲۶ ردیـف : ۴۰ شـماره : ۵۱
کد ایثارگری : 6132974
زندگینامه
نوزدهم اردیبهشت ۱۳۴۱، در بروجرد چشم به جهان گشود. پدرش عظیم و مادرش،سکینه نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته علوم تجربی درس خواند. به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت.
بیست و هشتم فروردین ۱۳۶۱، در نقده بر اثر اصابت گلوله توسط نیروهای عراقی شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است
برادرش غلامرضا یاری نیز به شهادت رسیده است



شهید علی محمد پيرزادی
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید علی محمد پيرزادی
نام : علی محمد
نام خانوادگی : پيرزادی
نام پدر : حيدرعلی
نام مادر : تاج سلطان
تاریخ تولد : 1342/06/20
محل تولد : بروجرد
درجه : گروهبانیکم
نوع استخدام : کادر شهربانی
تاریخ شهادت : 1361/02/21
محل شهادت : آذربایجان غربی - مهاباد
نام گلزار : گلزار شهدای بروجرد
کد ایثارگری: 6205161
زندگینامه
شهید مدافع وطن علی محمد پیرزادی، ۲۰ شهریور ۱۳۴۲ در میان خانوادهای متدین و زحمتکش در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش حیدرعلی، کارگر بود و مادرش تاج سلطان نام داشت. دوران کودکیاش بسیار شیرین زبان و خوش رو بود. درسن ۶ سالگی به مدرسه رفت با موفقیت فراوان دوران ابتدایی راگذراند وبه کلاس اول راهنمایی رفت دوران سال اول راهنمایی راهم با موفقیت گذراند.. اما به علت گرفتاریهای زندگی و کمک به معاش خانواده درس را رها کرده وبه دنبال کاررفت. ازنظرسنی بسیارکم سن وسال بود توانایی کارکردن نداشت ولی چارهای نبود درآمد خانواده کم بود و مجبور بود کار کند بعضی مواقع میگفت من کارمی کنم اما منت دیگران را نمی کشم.
در سن ۱۸ سالگی برای استخدام در شهربانی ثبت نام کرد و با موفقیت دوران آموزشگاه پاسبانی را طی نمود.
پس از مدتی داوطلبانه برای دفاع از میهن اسلامی جبهه ثبت نام کرد، و سرانجام در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۶۲، در مهاباد توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید شد. مزار وی در زادگاهش واقع است.
انس و الفتش با دعا
از نوجوانی به انجام فرائض دینی مقید بود و با دعاها انس و الفتی بس زیبا و به یادماندنی داشت. هرگاه که در میان خانواده و یا اطرافیان خود حاضر بود سعی میکرد با تبسمهای زیبایش خنده را نیز بر لبهای آنان بنشاند. هیچگاه از سختیها و ناملایمات زندگی سخنی به میان نمیآورد. او معتقد بود که شادی ها را باید با دیگران تقسیم کرد و ناراحتیها را با تحمل و بردباری پشت سر گذاشت و آنها را به دیگران انتقال نداد. از این رو جایگاه ویژهای در دل آشنایان و بستگان برای خود باز کرده بود.
با گرفتن مدرک سوم راهنمایی در آزمون استخدامی نظام شرکت نمود با پذیرفته شدن در آن به عنوان درجه دار شهربانی به جامعهاش خدمت کرد.
او برای انجام وظیفه خود در هنگام جنگ تحمیلی از سوی رژیم عراق به ایران اسلامی وارد میدان مبارزه شد تا از وطن و مرزهای آن دفاع نماید.
سرانجام با رفتن و اعزام شدن به کردستان در مهاباد در درگیریهای کردستان شرکت نمود و به شهادت رسید. پیکر پاک او را در گلزار گوشه بروجرد خاکسپاری کردند.
نقل از مادر شهید


شهید محمدجواد ميری

شهید محمدجواد ميری
نام : محمدجواد
نام خانوادگی : ميری
نـام پدر : ابوالفتح
نـام مادر : فاطمه
تاریخ تولد : 1339/03/02
محل تولد : بروجرد
تاریخ شهادت : 1361/04/29
محل شهادت : شلمچه
مـحل مـزار : بهشت زهرا (س) قـطعـه : ۲۶ ردیـف : ۶۴ شـماره : ۱۵
کد ایثارگری : 6130399
زندگینامه
دوم خرداد ۱۳۳۹، در بروجرد چشم به جهان گشود. پدرش ابوالفتح، فروشنده تره بار بود و مادرش،فاطمه نام داشت. تا پایان مقطع ابتدایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و نهم تیر ۱۳۶۱، با سمت آر پی جی زن و خمپاره انداز در شلمچه بر اثر اصابت ترکش شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. برادرش احمد نیز شهید شده است.
شهید محمدجواد میری در سال 1339، در شهرستان بروجرد دیده به جهان گشود. او تحصیلات خود را به دلیل فقر تا ششم ابتدایی بیشتر نتوانست ادامه دهد و برای کمک در تأمین معاش خانواده به شغل خیاطی مشغول شد.
وی با توجه به روحیه انقلابی و مذهبی، در سال 1357 به فرمان امام خمینی(ره) در کلیه فعالیتهای ضد رژیم پهلوی شرکت مینمود و پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی خیاطی را رها کرد و عضو کمیته انقلاب اسلامی شد و مدتی در ستاد مبارزه با مواد مخدر فعالیت نمود و بعد از شروع تجاوز دشمن بعثی، به صف رزمندگان اسلام در جبهه پیوست و در چندین عملیات، از جمله بیتالمقدس، فتحالمبین و آزادسازی خرمشهر شرکت کرد.
وی سرانجام در 29 تیرماه 1361، در عملیات رمضان در کربلای شلمچه به درجة رفیع شهادت رسید.
وصیت نامه
« من بهعنوان یک مسلمان و به حکم وظیفة شرعی قدم در این راه نهادم و خداوند بزرگ را شکر میکنم که چنین سعادتی نصیب من کرد و چنین رهبری را در جلو راهم قرار داد. ای خواهر و برادر مسلمان! بیدار باش و هوشیار که فریب این از خدا بیخبران را نخوری. خداوندا! تو گواهی که هدف ما در این جنگ اعتلای کلمة حق و سرنگونی مستکبران و حفظ برقراری اسلام و قرآن است. »






شهید بهروز چراغی
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید بهروز چراغی
نام : بهروز
نام خانوادگی : چراغی
نام پدر : محمد
نام مادر : فاطمه
متولد : 1347/01/01
محل تولد : بروجرد
تاریخ شهادت : 1361/04/30
محل شهادت : شلمچه
درجه : سرباز
نوع استخدام : سرباز کمیته
تاریخ حادثه : 1361/04/30
استان حادثه : خوزستان
محل دفن : بروجرد روستای گنداب
کد ایثارگری : 6605415

زندگینامه
بهروز چراغی در تاریخ یكم فروردین ۱۳۴۷، در روستای گنداب شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود. پدرش محمد، كشاورز بود و مادرش فاطمه نام داشت، در همان کودکی نور ایمان در دلش افتاده و در 4-5 سالگی نماز را در کنار پدر و مادرشان با همان صفای کودکانهاش میخواند. تحصیلات خود را تا راهنمایی ادامه داد. با رسیدن به سن نوجوانی در نماز اول وقت کوشا بود و صله رخم را به جا می اوردو به همه اقوام سرکشی میکرد. با رسیدن به سن جوانی قصد دفاع از میهن راهی جبهه شدند.
در 31 فروردین 1365 میخواست به جبهه برود، یکی از برادران کوچکترش گفته بود: حالا نمیشود شما به جبهه نروید؟. ایشان در جواب گفتند: اگر من و امثال من به جبهه نروند شما در اینجا آسوده نخواهید شد. ایشان بسیار خوش برخورد و با همه با ملایمت رفتارمی کردند. دیگران راتشویق میکرد تا به جبهه بروند وروی امر به معروف تاکید میکرد. پس از آن به عنوان پاسداران کمیته در جبهه حضور یافت. و سرانجام درتاریخ سیام تیر ۱۳۶۶، در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزارش در روستای گنداب تابعه شهرستان زادگاهش واقع است.

شهادت در راه هدف
بهروز چراغی در سن 18 سالگی وارد خدمت وظیفه در پاسداران کمیته شد و من که پدر او بودم از اوخواستم که در وقت قانونی به خدمت برود ولی آن شهید گفت پدر الان میهن اسلامی به جوانانی احتیاج دارد که در راه آرمانهای انقلاب جان نثاری کنند و من هم میخواهم در این هدف شرکت کنم و من به عنوان پدر یک شهید افتخار میکنم که خداوند چنین فرزند برومندی به من عطا کرد.
نقل از پدر شهید
از شهادتش خبر داشت
یکی ازپسرعموهای شهید که جانبازاست و یکی ازپاهایش را ازدست داده میگوید که آن روز من بهروز را دیدم بدون عصا راه میرفتم این شهید بزرگوار به من کمک کرد که راحت تر بتوانم راه بروم، من به شهید گفتم که ان شاءالله درشادیهایت شرکت کنم شهید گفت اگرمی خواهی به من کمک کنی وقتی که من شهید شدم در تشییع من شرکت کن.
نقل از بستگان شهید

داستان شهادت
بهروز پسر بسیارخوبی بود درکودکی مانند بچههای شیطون وپرسروصدا بوداما کم کم که بزرگترشد آرام تر شد تا اینکه به سن جوانی رسید وگفت میخواهم به سربازی بروم. به اوگفتم: اصلاً"نمیگذارم به سربازی بروی تا زمانی که جنگ تمام شود، اما او میگفت: مگرهمه کسانی که به جبهه میروند مادر ندارند؟ خانواده ندارند؟ ما به این آب وخاک مدیون هستیم. اگر ما نجنگیم پس کی بجنگد؟ و ازناموسمان دفاع کند. ولی بازدلم راضی نشدتا اینکه یک روزفرم ثبت نام را برایم آورد وگفت مادرخواهش میکنم. با رضایت دل آن را امضاءکن تا اینکه رضایت دادم واو به خدمت رفت. درشلمچه خدمت خودرا آغاز کرد. چند باری هم به مرخصی آمد و سریع برگشت. همیشه هر وقت به مرخصی میآمد شروع میکرد ازخاطرات جبهه میگفت. آنقدرخاطره داشت که بعضی وقتها همه به اواعتراض میکردند. هیچ گاه ازتمام مرخصیاش استفاده نمیکرد. همیشه چند روز زودتر به جبهه برمی گشت.
بهروز یک پسرعموی کوچک داشت که هرگاه این دو به بهم میرسیدند آنقدرباهم بازی میکردن که خسته میشدند روز آخر مرخصیاش میخواست برودخیلی خوشحال بودازهمان روز اول مرخصی میگفت این بار خیلی به من مرخصی دادهاند اصلاً" دوست ندارم دوست دارم زودتربه جبهه برگردم. تااینکه آنقدر بی قراری کرد تارفت هرگاه به مرخصی میآمد ومی خواست برگردد ازهمه حلالیت میگرفت تااینکه خندان رفت وحدود 45 روز از او هیچ خبری نداشتیم نه نامه ای نه تلفنی خیلی ناراحت شدم به حوزه نزد یکی ازدوستان صمیمیاش که درآنجا کارمی کرد رفتم و از طریق ایشان متوجه شدیم که بهروز شهید شده است بعد ازیک روز که پدرش به بیمارستان رفت و پیکرش رادیده بود او را تحویل گرفتیم و به خاک سپردیم.
نقل از مادر شهید

شهید علی نصرالهی
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید علی نصرالهی
نام : علی
نام خانوادگی : نصرالهی
نام پدر : غفور
نام مادر : کبرا
متولد : 1338/04/01
محل تولد : بروجرد روستای هیراب
تاریخ شهادت : 1361/05/16
محل شهادت : خوزستان ( جاده ی آبادان - خرمشهر )
درجه : گروهباندوم
روستا سکونت : هیراب
نوع استخدام : کادر شهربانی
علت شهادت : اصابت ترکش خمپاره
نام گلزار : گلزار شهدای روستای هیراب شهرستان بروجرد
کد ایثارگری : 6131127
زندگینامه
شهید مدافع وطن علی نصرالهی، در روز اول تیر ماه سال 1338، در روستای هیراب از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش غفور، کشاورز بود و مادرش کبرا نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. به عنوان سرپاسبان یکم از سوی شهربانی در جبهه حضور یافت. در روز شانزدهم مرداد ماه سال 1361، در جاده ی آبادان - خرمشهر بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شکم، شهید شد. تربت پاکش در گلزار شهدای روستای هیراب شهرستان بروجرد واقع است.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 656.
سقایی در بهشت
علی 12 ساله بود که مادرش را از دست داد. ایشان از همان زمان به خواهر و برادرهایش محبت بیشتری داشت و طوری با آنها برخورد میکرد که جای خالی مادر را احساس نکند. قبل از اینکه به جبهه برود یعنی دو سه روز قبل از رفتنش خواهر و برادرهایش را به زیارت مشهد برد و به آنها بسیار سفارش کرده بود.
زمانی که میخواست به جبهه برود به من گفت: پدر من خودم میروم اما برگشتنم دست خداست بالاخره ایشان به جبهه رفتند، حدود 22 روز از رفتنش میگذشت اما نه نامهای به دست ما رسیده بود و نه تماسی با ما گرفته شد تا اینکه ما، با او تماس گرفتیم و خوشبختانه خودش با ما صحبت کرد به او گفتم پس کی برمیگردی؟ برادرت به سربازی میرود. تا نرفته خودت را برسان. به من گفت: من الان بلیطی تهیه میکنم و حرکت میکنم. فردا نزدیک ظهر بود من از سر کار به طرف خانه میآمدم که چند نفر از بچههای کوچه به من گفتند: به منزل برادر زادهام بروم. من به آنجا رفتم و دیدم همه مشغول شیون و زاری هستند وقتی پرسیدم چه خبر شده؟ در جواب شنیدم که گفتند: علی شهید شده که آن روز خبر شهادت او را شنیدم.
یک شب در خواب دیدم که من در حیاط بزرگی شبیه مسجد امام ایستاده بودم، علی را در آنجا دیدم که کاسه بزرگی به دست داشت و از آب حوض مسجد که آبش هم سبز بود به جمعیتی که بسیاری از روحانیون و سیدین بودند آب میدهد. گویا او سقا شده بود. (نقل از پدر بزرگوار شهید )
معلم قرآن
علی بسیار دلسوز و مهربان بود با آن که سنش کم بود همیشه به پدرش میگفت که : پدر شما دیگر نمیتوانید و توان کار کردن ندارید من خودم میروم و مشغول کار کردن میشوم. برای مدتی به تهران دنبال کار رفت در آنجا مشغول به کار شد. بعد از مدتی کار کردن آمد و گفت من به جای سربازی رفتن در شهربانی استخدام میشوم. حدود 2 سال در شهربانی خدمت کرد، که به خرمشهر منتقل شدند و بعد هم به جبهههای جنگ اعزام شدند. و در آنجا به وسیله ی ترکش به شهادت رسیدند. علی به خواهر و برادرهایش بسیار علاقه داشت و به آنها قرآن خواندن را یاد میداد و همیشه به آنها سفارش میکرد که قرآن را فرا گیرید و به راه خدا بروید تا پیروز شوید. ( نقل از مادر بزرگوار شهید )


شهید رحيم كوشكی

شهید رحيم كوشكی
نام : رحيم
نام خانودگی : كوشكی
نام پدر : غفور
نام مادر : گل خانم
متولد : 1320/08/22
محل تولد : روستای کیوره بروجرد
تاریخ شهادت : 1361/09/02
محل شهادت : حسین آباد
وضعیت تاهل : متاهل
شغل : کادر نیروی انتظامی فراجا
درجه : استواریکم
شهر سکونت : بروجرد
روستا سکونت : کیوره
علت شهادت : گلوله ضد انقلاب و کومله
نام گلزار : گلزار شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6125527
زندگینامه
شهید مدافع وطن رحیم کوشکی ۲۲ آبان ۱۳۲۰ در روستای کیوره در شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود. پدرش غفور، کشاورز بود و مادرش گل خانم نام داشت. وی در سن ۳ سالگی بود که از مهر مادری محروم گشت و فقط در سایه پدری به بزرگی و صلابت و تلاش برای تربیت خانواده رسید. او بدلیل نداشتن امکانات لازم تحصیل نکرد و در کنار پدر برای امرار معاش خانواده تلاش کرد.
پس از رسیدن به رشد و تعالی در سن جوانی، بارفتن به خدمت مقدس سربازی، به استخدام نیروی ژاندارمری درآمد. و از همان ابتدا برای حفظ دین وآیین ومذهب اسلام قدم در این راه نهاد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران وحمله ناجوانمردانه رژیم بعث عراق و اعزام شدن رزمندگان به جبههها، از سوی ژاندارمری توانست در جبهه های حق علیه باطل شرکت کند، درسال ۱۳۶۱ بود که وی عازم جبهه کردستان شدند و در همان بار اول با سمت فرمانده پاسگاه در سنندج هنگام درگیری با گروههای ضدانقلاب کومله و دموکرات بر اثر اصابت گلوله به سر، در تاریخ 1361/09/20 به درجه رفیع شهادت نائل گشت و روح پرفتوحش همراه با دیگر شهیدان راه اسلام به حق تعالی پیوست.
شرح علت شهادت : شهید مدافع وطن رحیم کوشکی فرمانده پاسگاه ژاندارمری سنندج حین تامین امنیت شهروندان هنگام درگیری با گروههای ضدانقلاب کومله و دموکرات بر اثر اصابت گلوله به سر، در تاریخ 1361/9/20 به درجه رفیع شهادت نائل گشت و روح پرفتوحش همراه با دیگر شهیدان راه اسلام به حق تعالی پیوست.
کار خیر
هنوز هم وقتی کار خیری در فامیل پیش میآید جای خالی او برای ما بیش از پیش نمایان میگردد چرا که تا وقتی در قید حیات بودند هرجا که سخن از کار خیری بود ایشان پیش قدم بودند. بسیار خوشرو و مهربان بود، در بین فرائض دینی بیش از همه صله ارحام را بجا میآورد. چند وقت قبل از اینکه به شهادت برسد گفت: که شبی در خواب «شهید خورزمان یکی از همرزمانم» را دیدهام و او به من گفت: تو بچه داری به جبهه نیا چون قرار است شهید بشوی.... ولی ایشان تصمیم خود را گرفته بود. ما هر ساله نذری میپزیم آن سال در حال هم زدن غذا گفت: یعنی من سال دیگر هستم تا این غذا را هم بزنم، گفتم آقا این چه حرفی است که میزنی؟ گفت:
ای خفته، دلم پگاه آمد برخیز چو شب سیاه آمد برخیز
شد موی سیه سپید در بی خبری خفتی و اجل ز راه آمد برخیز
25 روز در جبهه بود و بعد شهید شد. هر وقت به خوابم میآید مسرور و شاد است و از من هم میخواهد تا شاد باشم و به غم و غصه فکر نکنم. زیباترین خاطره دوران ازدواجمان سفر ما به مشهد مقدس بود که من، ایشان را در این سفر بیش از گذشته شناختم و واقعاً که چه انتخاب مناسبی کرده بودم.
نقل از همسر شهید
خبر شهادت پدر
من در آن زمان ۱۴ سال بیشتر نداشتم ولی یک چیز همیشه بیادم میماند و آن هم اینکه پدر لحظهای از یاد فقرا و مستمندان غافل نبود، لااقل تا آنجایی که مردم نیازمند را میشناخت از هیچ کوششی فروگذار نبود. آخرین باری که من پدر را دیدم بر می گردد به زمانی که من به همراه همسرم به اصفهان اسباب کشی کرده بودیم، پدر بسیار مضطرب بود و من بسیار غمگین، بی تابی میکردم نمیخواستم بروم ولی مجبور بودم یک روز بیشتر نتوانستم بمانم برگشتم بروجرد و دو سه روز بعد هم که خبر شهادت پدر را آوردند.
نقل از دختر شهید


شهید احمد باوفا

شهید احمد باوفا
نام : احمد
نام خانوادگی : باوفا
نام پدر : غلام عباس
نام مادر : تاجماه
محل تولد : 1343/01/03
محل تولد : بروجرد
نوع استخدام : کادر شهربانی
درجه : گروهبان دوم
تاریخ شهادت : 1361/09/08
محل شهادت : سنندج
علت شهادت : سوءقصد اشرار
کد ایثارگری : 6104170
زندگینامه
سوم فروردین ۱۳۴۳، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش غلامعباس، فروشنده بود و مادرش تاجماه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. پلیس شهربانی بود. هشتم آذر ۱۳۶۱، در سنندج مورد سوءقصد اشرار قرار گرفت و به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع است.
شرح علت شهادت : شهید مدافع وطن احمد باوفا در تاریخ هشتم آذر ۱۳۶۱، در سنندج مورد سوءقصد اشرار قرار گرفت و به شهادت رسید.
تمسک به قرآن
شهید همواره در حال قرآن خواندن بود و در وقت ناهار و شام نیز به این كار ادامه می داد و به مسجد می رفت و نماز میخواند و كتاب های دیگرش كه همشیه آن ها را مطالعه می كرد عبارتند از : نهج البلاغه ، علائم آخرالزمان و ...
امداد الهی
یكی از مردم اهالی روستا می گوید: نیمه شب بود احساس می كرد كسی من را به مسجد فرا می خواند. شب تاریكی بود با چراغ دستی به طرف مسجد به راه افتادم و دیدم شهید احمد در حال خواندن نماز شب بود . بعد از تمام كردن نماز او را با آن چراغ تا خانه همراهی كردم و برگشتم .
محبت شهید در دل مردم
زمانی كه شهید برای بار اول و آخر به مرخصی آمد همه از بازگشتش خوشحال بودند به نحوی كه همسایگان برای دیدن او به بیرون ریخته و بسیار شادمانی می كردند. شهید به مدرسه نمی رفت اما به نعمت تلاش های خود و به تلاش پدر توانست خواندن و نوشتن را یاد بگیرد.



شهید غلامرضا روزبهانی
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید غلامرضا روزبهانی
نام : غلامرضا
نام خانوادگی : روزبهانی
فرزند محمدرضا
متولد 1318/12/01
محل تولد : بروجرد
تاریخ شهادت : 1361/09/25
محل شهادت : کردستان
درجه : ستوان دوم علت شهادت : اصابت ترکش و گلوله
نام گلزار : گلزار شهدای شهرستان بروجرد
کد ایثارگری : 6114200
شرح علت شهادت : شهید مدافع وطن غلامرضا روزبهانی در تاریخ یست و پنجم آذر ۱۳۶۱، در منطقه خوشالان سرو مریوان هنگام درگیری با گروه های ضدانقلاب بر اثر اصابت ترکش و گلوله به شهادت رسید.
زندگینامه
یکم اسفند ۱۳۱۸، در روستای یوسفعلی از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش محمدرضا، کشاورز بود و مادرش عصمت نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند. سال ۱۳۴۵ ازدواج کرد و صاحب سه پسر و یک دختر شد. به عنوان ستوان یارسوم ژاندارمری در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم آذر ۱۳۶۱، در منطقه خوشالان سرو مریوان هنگام درگیری با گروه های ضدانقلاب بر اثر اصابت ترکش و گلوله به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع است.


شهید علی اكبر دالوندی
نام : علی اكبر
نام خانوادگی : دالوندی
نام پدر : شمس اله
نام مادر : شکربانو
متولد : 1341/01/06
محل تولد : بروجرد روستای سربند
تاریخ شهادت : 1362/06/30
محل شهادت : مریوان
وضعیت تاهل : متاهل
درجه : گروهبان3
نوع استخدام : سرباز ژاندارمری
علت شهادت : اصابت گلوله
شرح علت شهادت : شهید مدافع وطن علی اکبر دالوندی در تاریخ سی ام شهریور ۱۳۶۲، به عنوان سرباز ژاندارمری در مریوان توسط اشرار بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید
کد ایثارگری : 6209391
زندگینامه
ششم فروردین ۱۳۴۱، در روستای سربند از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش شمس الله، فروشنده بود و مادرش شکربانو نام داشت. در نهضت سواد آموزی درس خواند. گچکار بود. سال ۱۳۶۰ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. سی و یکم شهریور ۱۳۶۲، به عنوان سرباز ژاندارمری در مریوان توسط اشرار بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکرش را در شهرستان زادگاهش به خاک سپردند.


شهید الله محمد پیرحیاتی

شهید اله محمد پیرحیاتی
نام : الله محمد
نام خانوادگی : پیرحیاتی
نام پدر : عباس
نام مادر : کشور
تاریخ تولد : 1342/08/23
محل تولد : بروجرد
تاریخ شهادت : 1362/06/30
محل شهادت : مریوان
استان سکونت : لرستان
شهر سکونت : بروجرد
نوع استخدام : سرباز ژاندارمری
علت شهادت : درگیری با گروه های ضدانقلاب
عامل شهادت : اصابت گلوله
شرح علت شهادت : شهید مدافع وطن اله محمد پیرحیاتی در تاریخ سی اردیبهشت ۱۳۶۲، در سقز هنگام درگیری با گروه های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.
کد ایثارگری : 6205152
زندگینامه
بیست و سوم آبان ۱۳۴۲، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش عباس، کشاورز بود و مادرش کشور نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. سی و یکم اردیبهشت ۱۳۶۲، در سقز هنگام درگیری با گروه های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش قرار دارد.


زندگینامه
بیست و سوم آبان ۱۳۴۲، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش عباس، کشاورز بود و مادرش کشور نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. سی و یکم اردیبهشت ۱۳۶۲، در سقز هنگام درگیری با گروه های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش قرار دارد.


شهید غلامحسین اسکندری

شهید غلامحسين اسكندری
نام : غلامحسین
نام خانوادگی : اسکندری
نام پدر : عزیز
نام مادر : همدم
تاریخ تولد : 1342/01/29
محل تولد : بروجرد
درجه : سرباز ژاندارمری
تاریخ شهادت : 1362/07/12
محل شهادت : پایگاه سوته سقز
علت شهادت : بر اثر اصابت گلوله به سر
آرامگاه : گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد
کد ایثارگری : 6201604
زندگینامه
در روز بیست و نهم فروردین ماه 1342، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش عزیز، دستفروشی می کرد و مادرش همدم نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. جهادگر بود.
به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. در روز دوازدهم مهر ماه سال 1362، در پایگاه سوته سقز توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید شد. تربت پاک او در گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد واقع است.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 35.

شهید ناصر عابدینی
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید ناصر عابدينی
نام : ناصر
نام خانوادگی : عابدينی
نام پدر : غلامعباس
نام مادر : عزت
تاریخ تولد : 1343/06/15
محل تولد : بروجرد
تاریخ شهادت : 1362/10/19
محل شهادت : پايگاه خليفه ـ هنگ مهاباد
درجه : سربازتحصیلات : دیپلم
نوع استخدام : وظیفه
علت شهادت : درگیری با ضد انقلاب
عامل شهادت : ضد انقلاب
شرح علت شهادت : شهید ناصر عابدینی نوزدهم دی ۱۳۶۲، در اروميه هنگام درگيري با گروه های ضد انقلاب بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. مزار او در زادگاهش واقع است.
کد ایثارگری : 6216255
زندگینامه
شهید ناصر عابدینی پانزدهم شهريور 1343، در شهرستان بروجرد به دنيا آمد. پدرش غلام عباس، جوشكار بود و مادرش عزت نام داشت. تا پايان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور يافت. نوزدهم دی 1362، در اروميه هنگام درگيری با گروه های ضد انقلاب بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. مزار او در زادگاهش واقع است.


شهید علامحمد تقوی

شهید علامحمد تقوی
نام : علامحمد
نام خانوادگی : تقوی
نام پدر : عباس
نام مادر : سکینه
تاریخ تولد : 1310/01/01
محل تولد : روستای دره گرم بروجرد
درجه : ستواندوم
نوع استخدام : کادر شهربانی (فراجا)
تاریخ اسارت : 1359/07/19
محل اسارت : خرمشهر
تاریخ شهادت : 1362/12/09
محل شهادت : زندان عراق
علت شهادت : شکنجه نیروهای بعثی
آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6205517
زندگینامه
در روز اول فروردین ماه سال 1310 ، در روستای دره گرم از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش عباس و مادرش سكینه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. استواردوم ژاندارمری بود. سال 1341 ازدواج كرد و صاحب پنج پسر شد.
شهید علامحمد تقوی در تاریخ 1310/01/01 در روستای دره گرم بروجرد در میان خانواده ای متدین و مسلمان و سرشار از نور و معنویت و عشق به یكتا پرستی متولد شد. نام او را محمد نهادند. پدرش عباس و مادرش سكینه نام داشت. دوران کودکی را در میان اهل روستا و با همان صداقت و صمیمیت روستایی به سرعت سپری کرد. از همان كودكی با تعلیم و تربیت اسلامی اشنا گردید.
او همیشه به خاطر اخلاق و رفتار حسنه ای كه داشت زبانزد خاص و عام بود. سپس برای کسب دانش راهی دبستان شد و تا پایان دوره راهنمایی درس را ادامه داد. در کنار درس و مدرسه کارهای سخت کشاورزی هم بود که به علت کمک به خانواده از ادامه تحصیل باز ماند. با رسیدن به جوانی عازم خدمت سربازی گردید. و بعد از ان هم در شهربانی استخدام شده و در شهربانی استان خوزستان مشغول شد. ایشان در سال 1340 ازدواج نمود كه ثمره آن 5 فرزند پسر است كه یكی از آنها بعد از اسارت پدر به دنیا آمد.
شهید با قرآن انس و الفتی خاص داشت به نماز و امر به معروف و نهی از منكر اهمیت زیادی میداد. بعد از پیروزی انقلاب یكی از افتخارات شهید این بود كه در خدمت حكومت جمهوری اسلامی باشد.
با شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم بعث به خرمشهر و محاصره این شهر خالصانه و مجدانه در سنگر مسجد جامع به حفاظت از كیان و ناموس خویش پرداخته تا این كه سر انجام او در جاده دار خوین هنگامی كه از اهواز به سوی خرمشهر روانه بود به همراه خواهرزادهاش به اسارت دشمن در آمد. مجدداٌ از این زمان مبارزه ای جدید آغاز شد و ایشان در اردوگاه به تشكیل کلاسهای قرآن مبادرت نمود و به ترویج مسائل مذهبی مشغول بودند. ایشان همیشه مورد آزار و اذیت بعثیها بود به حدی كه شکنجهها و آزار و اذیتهای ارتش بعثی عراق بر اثر شکنجههای شدید در تاریخ 1362/12/09 به شهادت رسید و در شهر موصل در مقبره الكوخ مدفون شد. که پس از سالها دوری از وطن همراه با سایر شهدای آزاده ، به وطن بازگشت و در تاریخ 1381/05/07 در گلزار شهدای بروجرد آرام گرفت. از این شهید گرانقدر پنج فرزند صالح که هر کدام همچون نگینی درخشان در کشور مشغول خدمت رسانی به مردم هستند، به یادگار مانده که نشان از تربیت در مکتب عشق به علی و اولاد علی (علیه السلام) و سرپرستی مادری زینب گونه که همچنین مفاخری تربیت نمودهاند.
شهید علامحمد تقوی از پرسنل کادر ژاندارمری پس از رشادت و مقاومت فراوان در مقابل دشمن بعثی در روز نوزدهم مهرماه سال 1359 در سنگر مسجد جامع خرمشهر، به اسارت دژخیمان بعث عراق درآمد و سرانجام در روز نهم اسفند ماه سال 1362، در زندان های عراق بر اثر شکنجه به شهادت رسید و در شهر موصل در مقبره الکوخ به خاک سپرده شد که پس از سال ها پیکر پاکش در تاریخ 1381/05/07 به وطن بازگشت و تربت پاکش در گلزار بهشت شهدای بروجرد زیارتگاه خیل عظیم عاشقان ایثار و شهادت شد.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 143.
وصیت نامه
فرزندانمᴉ تا میتوانید در جستجوی حقیقت باشید تا آن را دریابید. فرزندان عزیزم سفارش میکنم شما را به فرا گیری علم، آری علمی که توأم با ایمان باشد. بسیار کوشا باشید و پیرو صدیق قرآن باشید و پیرو صدیق قرآن باشید و از مطالعه کوتاهی نکنید. صبور باشید و راه من را ادامه دهید تا در جامعه مفید باشید.
سالهای اسارت
گذز زمان سالهاست که نتوانسته فضای خانه را از عطر و بوی تو خالی کند. هنوز هم برای یادآوری خاطرات زیبای تو به گوشه گوشه خانه سر میکشیم و به یاد تو نفس را در سینههایمان پر میکنیم.
وی به تحصیل علاقه داشت و پس از ازدواج با همسری متدین ازدواج کرد و صاحب 5 فرزند پسر شد در نامهها و وصیت نامه ی خود ، فرزندان را به مطالعه و تحصیل بسیار سفارش کرده است. او با پوشیدن لباس مقدس نظام انقلاب اسلامی عازم مناطق نبرد شد و دفاع از نوامیس کشور مسلمان ایران را سرلوحه حضور خود در جبهه قرار داد. در زمان جبهه با درجه ستوان سومی شهربانی در حال انجام عملیات بود. که به اسارت بعثیها درآمد و در اردوگاه عراق بر اثر شکنجههای دشمن شهید شد. تربت پاکش در گلزار بهشت شهدای بروجرد قرار دارد. ( نقل از فرزند شهید)


شـهـیـد نـیـروی زمـیـنـی ارتـش
شهید غلامحسين بختياری

شهید غلامحسين بختياری
نام : غلامحسين
نام خانوادگی : بختياری
نام پدر : محمدحسين
نام مادر : فاطمه
تاریخ تولد : 1333/01/10
محل تولد : بروجرد
شغل : سرپاسبان ژاندارمری
درجه : گروهبانیکم
تاریخ شهادت : 1363/07/14
محل شهادت : آبادان
آرامگاه : گلزار شهدای گوشه بروجرد ( تک آرامگاه ها )
کد ایثارگری : 6301836
زندگینامه
در روز دهم فروردین ماه سال 1333، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش محمدحسین، کشاورز بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سال 1361 ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد.
شهید غلامحسین بختیاری از پرسنل کادر شهربانی به عنوان داوطلب در جبهه های حق علیه باطل شرکت نمود و در روز چهاردهم مهر ماه سال 1363 ، در آبادان بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. تربت پاک وی در قسمت تک آرامگاه های شهدای گلزار شهدای گوشه شهرستان بروجرد واقع است.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 74.
راه وصل
«فمنهم من قضی نحبه ومنهم من ینظر و ما بدلو تبدیلاٌ». (قرآن کریم)
غلامحسین شوریده سری بود که زندگی در دیار دوست را انتخاب کرد و از مسیر سنگرهای مقاومت و نور در کربلای ایران بسوی آن رفت. ایشان که در سال هزار و سیصد و سی و سه در بروجرد میان خانوادهای متدین و زحمتکش چشم به جهان گشود. او را غلامحسین نامیدند.
وی با عطر معنوی وجودش خانه را معطر کرد.
از نوجوانی با انجام فرائض دینی خود مقید بود و با دعاها انس و الفتی بس عارفانه داشت. هرگاه در میان خانواده و اطرافیان خود حاضر بود، سعی میکرد با تبسمهای زیبایش خنده را نیز به لبهای آنان بنشاند. هیچ گاه از سختیها و ناملایمتهای زندگی سخنی به میان نمیآورد. او معتقد بود که شادیها را باید با دیگران تقسیم کرد و ناراحتیها را با تحمل و بردباری پشت سر گذاشت و آنها را به دیگران انتقال نداد.
از این رو جایگاه ویژهای در دل آشنایان و بستگان خود باز کرده بود. تحصیلات را تا سوم راهنمایی ادامه داد و بعد از آن به استخدام نیروی انتظامی درآمد. طی ماموریتی که داشت به آبادان اعزام گردید.
در روز عاشورای سال هزار و سیصد و شصت و سه بعد از اتمام مراسم عزاداری و سینه زنی برای مولا و سرور شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) زمان بازگشت به پست خود با آتشباری نیروهای متجاوز دشمن قامت چون سرو او خونین شد و دست در دست معشوق خود نهاد و راه وصل را در پی گرفت. پیکر مطهرش به زادگاهش منتقل و در بهشت شهدای بروجرد به خاک سپرده شد. ( نقل از همسر شهید )

شهید محمدرضا میرزایی دره گرگی
نام : محمدرضا
نام خانوادگی : میرزایی دره گرگی
نام پدر : مهدی
نام مادر : ملوس
تاریخ تولد : 1339/06/03
محل تولد : بروجرد
تاریخ شهادت : 1363/09/09
محل شهادت : شلمچه
درجه : استواردوم
استان سکونت : لرستان
شهر سکونت : بروجرد
تحصیلات : دیپلم
نوع استخدام : کادر ژاندارمری
علت شهادت : درگیری با نیروهای رژیم بعث عراق
عامل شهادت : ترکش خمپاره
نام گلزار : گلزار شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6313738
زندگینامه
محمدرضا میرزایی، سوم شهریور هزار و سیصد و سی و نه، در شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود.
پدرش مهدی، کشاورز بود و مادرش ملوس نام داشت.
ضمن کارهای سخت و سنگین کشاورزی، درس و مدرسه را تا سوم متوسطه ادامه دادند.
پس از دوران نوجوانی برای امرار معاش خانواده به استخدام ژاندارمری درآمد.
در دوران انقلاب هم به صورت مخفیانه علیه رژیم ستم شاهها مبارزاتی داشتند.
با آغاز جنگ تحمیلی برای دفاع از میهن اسلامی در جبهههای حق علیه باطل حضور داشتند و سرانجام در تاریخ نهم آذر هزار و سیصد و شصت و سه، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد.
مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.


زندگینامه
محمدرضا میرزایی دره گرگی، سوم شهریور هزار و سیصد و سی و نه، در شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود. پدرش مهدی، کشاورز بود و مادرش ملوس نام داشت. ضمن کارهای سخت و سنگین کشاورزی، درس و مدرسه را تا سوم متوسطه ادامه دادند. پس از دوران نوجوانی برای امرار معاش خانواده به استخدام ژاندارمری درآمد.
در دوران انقلاب هم به صورت مخفیانه علیه رژیم ستم شاهها مبارزاتی داشتند.
با آغاز جنگ تحمیلی برای دفاع از میهن اسلامی در جبهههای حق علیه باطل حضور داشتند و سرانجام در تاریخ نهم آذر هزار و سیصد و شصت و سه، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد.
مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم خدمت پدر گرامی سلام علیکم ضمن عرض سلام امید دارم به درگاه خدای بزرگ که همواره آن وجود عزیزت را از جمیع حوادث مصون بدارد اگر از راه محبت جویای حال حقیر باشید بحمدالله سلامتم و به دعا گویی وجود مبارک تان مشغول هستم. خدمت مادر مهربانم از صمیم قلب تو را دعا و سلام میرسانم و از یگانه ایزد منان میخواهم که همیشه اوقات حالتان خوش و خرم باشد و از شما میخواهم مادری مهربان و با وقار باشید و به جای ناراحتی برای کلیه رزمندگان دعا کنید.
ما هم به حول و قوه الهی به خدمتتان میرسیم و از قول بنده به خدمت خواهران مهربانم با اهل خانه سلام برسانید.
به امید پیروزی حق بر باطل.
با تقدیم احترام
محمدرضا میرزایی دره گرگی
پدر و پسر آسمانی
زمانی که پدرم دانشآموز بود، با چند نفر از هم کلاسیهایش به طرف خانه میآید، یکی از دانشآموزان میگوید: مغازهای میشناسم که نمیداند پسته گران شده، اگر دو تومان بدهیم اندازه چهار تومان، پسته میدهد؛ پدرم نیز همراه آنها میرود. پیرمرد پستههای بچهها را میدهد و دو تومانیهایشان را میگیرد، بچهها آماده رفتن میشوند و میبینند که همکلاسیشان محمدرضا به ته مغازه رفته و به پیرمرد کمک میکند، بچهها صدا میزنند: محمدرضا بیا برویم. پدرم نیز در حالی که کارت و جعبههای داخل مغازه را مرتب میکند، با لبخندی رو به بچهها میگوید: شما بروید من میمانم که به پدرم کمک کنم. همکلاسیهایش خجالتزده میشوند و رنگ عوض میکنند و از این که محمدرضا نگفته بود که این مغازه پدر من است تعجب کرده بودند، برگشتند که پستهها را پس بدهند و با قیمت جدید حساب کنند که پیرمرد میگوید: میدانم بچهها شما همکلاسیهای محمدرضا هستید، محمدرضا سفارش شما را کرده بود.
نقل از فرزند شهید
شهید عليرضا دوخانی

شهید عليرضا دوخانی
نام : عليرضا
نام خانوادگی : دوخانی
نام پدر : اصغر
نام مادر : فاطمه
تاریخ تولد : 1344/05/02
محل تولد : بروجرد
شغل : سرباز
تاریخ شهادت : 1363/12/12
محل شهادت : جزيره مجنون
کد ایثارگری: 6305482
زندگینامه
مرداد 1344 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش اصغر، قناد بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا پايان دوره راهنمايي درس خواند.
به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور يافت. دوازدهم اسفند 1363 ، با سمت تك تیرانداز در جزيره مینو بر اثر اصابت تركش به شهادت رسید. تربت پاک او در گلزار شهدای بروجرد واقع است.
شهید مدافع وطن علیرضا دوخانی، دوم مرداد هزار و سیصد و چهل و چهار، در خانوادهای مذهبی و متدین در شهرستان بروجرد چشم به دنیا آمد. پدرش اصغر، قناد بود و مادرش فاطمه نام داشت. وی اولین فرزند خانواده بود به شدت مورد توجه پدر و مادر و بستگان قرار گرفت. او درخانوادهای تنگ دست و مستأجر قرار داشت به همین دلیل در مراحل زندگی همراه پدر و مادر در کنار درس و زندگی، کار هم میکرد تا خرج و مخارج درس را تهیه و به پدرو مادرش زیاد فشار مالی نیاورد. وی شخصی کم توقعی، که همیشه به فکر کمک به دیگران بود. پس از طی دوران تحصیل، درس را تا سوم راهنمایی ادامه داد. با فرا رسیدن سن جوانی و انجام خدمت مقدس سربازی و عشق به وطنش لباس مقدس سربازی را به تن کرد. دوران آموزشی در ژاندارمری خرم آباد سپری نمودند و پس از آن به منطقه جزیره مینو اعزام شد. و سرانجام در تاریخ دوازدهم اسفند هزار و سیصد و شصت و سه، با سمت تک تیرانداز در جزیره مینو بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع است.
زندگینامه
شهید مدافع وطن علیرضا دوخانی، دوم مرداد هزار و سیصد و چهل و چهار، در خانوادهای مذهبی و متدین در شهرستان بروجرد چشم به دنیا آمد. پدرش اصغر، قناد بود و مادرش فاطمه نام داشت. وی اولین فرزند خانواده بود به شدت مورد توجه پدر و مادر و بستگان قرار گرفت. او درخانوادهای تنگ دست و مستأجر قرار داشت به همین دلیل در مراحل زندگی همراه پدر و مادر در کنار درس و زندگی، کار هم میکرد تا خرج و مخارج درس را تهیه و به پدرو مادرش زیاد فشار مالی نیاورد. وی شخصی کم توقعی، که همیشه به فکر کمک به دیگران بود. پس از طی دوران تحصیل، درس را تا سوم راهنمایی ادامه داد. با فرا رسیدن سن جوانی و انجام خدمت مقدس سربازی و عشق به وطنش لباس مقدس سربازی را به تن کرد. دوران آموزشی در ژاندارمری خرم آباد سپری نمودند و پس از آن به منطقه جزیره مینو اعزام شد. و سرانجام در تاریخ دوازدهم اسفند هزار و سیصد و شصت و سه، با سمت تک تیرانداز در جزیره مینو بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع است.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 251.
شهید ان شاالله محمودی

شهید ان شاالله محمودی
نام : ان شاالله
نام خانوادگی : محمودی
نام پدر : رضا
نام مادر : ملوس
تاریخ تولد : 1345/03/01
محل تولد : روستای کریم آباد بروجرد
تاریخ شهادت : 1364/02/05
محل شهادت : منطقه شوریك آذربایجان غربی
درجه : سرباز
استان سکونت : لرستان
شهر سکونت : بروجرد
روستا سکونت : کریم آباد
نوع استخدام : سرباز کمیته
علت شهادت : اصابت ترکش خمپاره دشمن بعثی
عامل شهادت : درگیری با دشمن بعثی
کد ایثارگری : 6414102
زندگینامه
یكم خرداد 1345 ، در روستای كریم آباد از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش رضا، كشاورز بود و مادرش ملوس نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. پنچم اردیبهشت 1364 ، در منطقه شوریك آذربایجان غربی هنگام درگیری با گرو ههای ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به سینه و پا، شهید شد. مزار وی در زادگاهش واقع است.
ان شاالله محمودی در سال 1345 در روستای کریم آباد شهرستان بروجرد دیده به جهان گشود. پدرش رضا نام داشت. دوران تحصیل را فقط پنجم كلاس ابتدایی درس خواند. چون وضعیت مالی پدرش ضعیف بود و امکاناتی برای تحصیل نبود ترک تحصیل نمود و برای امرار معاش به کمک خانواده آمدند و مشغول كشاورزی شدند. با رسیدن به سن جوانی برای دفاع از میهن اسلامی آماده شدند و با توجه به نیاز خانواده و کمکهای ایشان عاشقانه به سوی خدمت سربازی رفتند. دورههای آموزشی نظامی را در مدرسه عشق و پایداری بسیح فرا گرفت و با لباس مقدس سربازی به خیل رزمندگان لشگر 27 روح الله اسلام پیوست.
شهید محمودی بسیار مهربان و دلسوز بود و در انجام کارها کشاورزی به پدرکمک میکرد، از مرخصیها که میآمد به همه اقوام سر میزد. اهل نماز وراز و نیاز با خدا بود. و اما جنگ، سنگرهای جنوب و غرب كشور با راز و نیاز او آشنا و خاك های گرم آن دیار بارها سجده گاه او را در مقابل خالق هستی كه سر به سجده نهاده بود، خوب به خاطر میآورد. و در پایگاه شوریك خون گرم خود، با خون شقایقهای دیگر را در هم آمیخت، و پیكر به خون نشستهاش از زخم تیرها و ترکشهای ارتش بعث عراق گردید و در مورخه 1364/02/05در اثر اصابت به سینه و ران پای چپ در سن 23 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل میگردند
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 571.

زندگینامه
انشاالله محمودی در سال 1345 در روستای کریم آباد شهرستان بروجرد دیده به جهان گشود. پدرش رضا نام داشت. دوران تحصیل را فقط پنجم كلاس ابتدایی درس خواند. چون وضعیت مالی پدرش ضعیف بود و امکاناتی برای تحصیل نبود ترک تحصیل نمود و برای امرار معاش به کمک خانواده آمدند و مشغول كشاورزی شدند.
با رسیدن به سن جوانی برای دفاع از میهن اسلامی آماده شدند و با توجه به نیاز خانواده و کمکهای ایشان عاشقانه به سوی خدمت سربازی رفتند. دورههای آموزشی نظامی را در مدرسه عشق و پایداری بسیح فرا گرفت و با لباس مقدس سربازی به خیل رزمندگان لشگر 28 روح الله اسلام پیوست.
شهید محمودی بسیار مهربان و دلسوز بود و در انجام کارها کشاورزی به پدرکمک میکرد، از مرخصیها که میآمد به همه اقوام سر میزد.
اهل نماز وراز و نیاز با خدا بود. و اما جنگ، سنگرهای جنوب و غرب كشور با راز و نیاز او آشنا و خاك های گرم آن دیار بارها سجده گاه او را در مقابل خالق هستی كه سر به سجده نهاده بود، خوب به خاطر میآورد. و در پایگاه شوریك خون گرم خود، با خون شقایقهای دیگر را در هم آمیخت، و پیكر به خون نشستهاش از زخم تیرها و ترکشهای ارتش بعث عراق گردید و در مورخه 5/2/1364 در اثر اصابت به سینه وران پای چپ در سن 23 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل میگردند



شهید علیرضا اسمعیلی
نام : علیرضا
نام خانوادگی : اسمعیلی
نام پدر : غلامرضا
نام مادر : صغرا
تاریخ تولد : 1344/06/31
محل تولد : بروجرد
درجه : سرباز
تاریخ شهادت : 1364/04/21
محل شهادت : شلمچه
عامل شهادت : ترکش خمپاره 60
نام گلزار: گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد
کد ایثارگری : 6401122
زندگینامه
در روز اول دی ماه سال 1344 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش غلامرضا، جوشكار بود و مادرش صغرا نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور يافت. در روز بیست و یکم تير ماه سال 1364 ، در شلمچه بر اثر اصابت تركش به سر، شهيد شد. تربت پاک وی در گلزار بهشت شهدای زادگاهش بروجرد واقع است.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 37.
شهید علیرضا اسمعیلی در سال 1344 در شهرستان بروجرد در خانوادهای مستضعف به دنیا آمد او سومین فرزند خانوادهاش بود در زمان تولد او پدرش کارگر سادهای بود . با تولد شهید الطاف الهی ، به سوی خانوادهاش سرازیر شد . در همان سال ( 1344 ) چند ماه پس از تولد او ، پدرش در شرکت عظیم کاغذ پارس در هفت تپهی خوزستان استخدام شد و خانوادهاش به شهرستان اندیمشک مهاجرت کرده و در همانجا ساکن شدند . شهید علیرضا اسماعیلی در خطهی خونین خوزستان در میان مردم خون گرم و صمیمی آن دیار پرورش یافت .
در دوران پر التهاب انقلاب ، در راهپیمایی بسیار شرکت میجست . حتی در هنگام تسخیر کلانتری مرکزی اندیمشک جزء اولین کسانی بود که وارد مقر عوامل رژیم طاغوت شد . به گفتهی شهید به خاطر جثهی کوچکش ، خود او پیشقدم شده و از منفذی که نیروهای انقلابی در دیوار پایگاه ایجاد کرده بودند ، داخل شده و تجهیزات دشمنان را از همان منفذ به دست نیروهای انقلابی منتقل میساخت .
با پیروزی انقلاب اسلامی در سایه سار رهبری حضرت امام خمینی ( ره ) به زندگی و تحصیل خویش ادامه داد . در آغاز جنگ تحمیلی او فقط پانزده سال داشت . اگر چه برادر بزرگش خدمت مقدس سربازی را در همان اولین روزهای شروع جنگ تحمیلی آغاز نموده بود . اما شهید علیرضا اسمعیلی با سعی بسیار ، برای اعزام به جبهههای نور علیه ظلمت تلاش نمود . ولی سن کم او مانع این امر شد . شناسنامهی شهید ، هنوز از تلاش معصومانه او برای حل این مشکل ، حکایتی شیرین دارد . شهید والا مقام با دست خط کودکانهی خویش ، شناسنامهاش را دست کاری نموده تا شاید بر این مشکل فائق آید . و حتی مجبور شد تا برای اثبات تعلق این شناسنامهی دستکاری شده به خودش ، شناسنامهاش را در یک روز سرد و بارانی زمستان عکس دار نماید . عکسی که هنوز با لباس و موهای خیس از باران بر تارک سند هویت او نقش دارد و تصویری ناب و ماندنی از خلوص و پاکی او به نمایش گذاشته و از تلاش آگاهانه و اشتیاق مجدانه ی او برای حضور در جبهه های نور علیه ظلمت ، حکایت دارد .
شهید علیرضا اسمعیلی در دوران نوجوانی در خدمت انقلاب و بسیجی فعالی بود . در آغاز مدتها در پادگان دوکوهه بعنوان نیروی بسیجی ، خدمتگزار خیل عظیم رزمندگانی شد که از معبر دو کوهه به مقصد وصال یار در گذر بودند . اولین اعزام او نیز از پادگان دوکوهه و در عملیات فتحالمبین اتفاق افتاد . در عملیات آزاد سازی خرمشهر در عملیات دارخوئین از ناحیهی کتف مورد اصابت ترکش قرار گرفته و حتی توسط هلیکوپتر به پشتِجبهه و سپس به اصفهان اعزام و تا بازیافتن سلامتیاش و برگشت به خانه خانوادهاش را از مجروحیت خود مطلع نساخت .
سال 1363 مصادف با حملات موشکی رژیم صهیونیستی صدام به شهرهای بیدفاع میهن اسلامی ایران و در عین حال مورد اصابت قرار گرفتن منزل مسکونی خانوادهی این شهید والامقام در شهرستان اندیمشک و مهاجرت مجدد خانوادهاش به شهرستان بروجرد بود در همین ایام این جانباز بسیجی نوزده ساله بود و آماده ی اعزام به خدمت مقدس سربازی شد . او از شهرستان بروجرد به خدمت مقدس سربازی اعزام گردید . این بسیجی جانباز در طی دوران خدمت سربازیش در اروندرود و شلمچه بیش از یک سال تمام مشغول دفاع از مرزهای میهن اسلامی بود .
در جبهه مسئولیتش آرپی جی زن بود به گونهای که بخاطر رشادتهایی که از خود نشان داده بود در بین همرزمانش به لُر آرپی جی زن معروف شده بود . پس از مدتها انتظار کارنامه اش مورد قبول حضرت حق واقع شد و در منطقهی شلمچه در 1364/04/21 به خیل همرزمان شهیدش پیوست .
به دلیل بمباران های مكرر و انتقال مكرر خانواده از اندیمشك به بروجرد و از بروجرد به اندیمشك ، شهید علیرضا که در مقطع راهنمایی تحصیل می کرد از ادامه ی تحصیل باز ماند. در همین ایام علی رغم اعزام های مكرر شهید به جبهه های نور علیه ظلمت در سازمان فنی و حرفه ای بروجرد نیز ثبت كرده و دوره ی جوشكاری برق را با موفقیت گذراند.
پس از يك سال و چند ماه در منطقه شلمچه در اثر اصابت خمپاره 60 به فيض عظمای شهادت رسيد.
شهید مدافع وطن علیرضا اسمعیلی متولد سال 1344 شهرستان بروجرد، سرباز ژاندارمری بودند که در مورخ 1364/04/21 هنگام دفاع از میهن اسلامی مقابل تجاوز رژیم بعثی عراق در منطقه شلمچه براثر اصابت ترکش خمپاره 60 به شهادت رسید.


شهید عليرضا حسينعلی زاده
نام : عليرضا
نام خانوادگی : حسينعلی زاده
نام پدر : عزت
نام پدر : عزت اله
نام مادر : کبرا
تاریخ تولد : 1344/04/01
محل تولد : بروجرد
تاریخ شهادت : 1364/12/01
محل شهادت : آذربایجان غربی - پایگاه بیطاس
مذهب : شیعه
علت شهادت : درگیری با کومله دموکرات
عامل شهادت : گلوله کومله دموکرات
نام گلزار : گلزار شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6404731
زندگینامه
یکم تیر ۱۳۴۴، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش عزت الله، فروشنده بود و مادرش کبرا نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند. نقاش ساختمان بود. به عنوان سرباز وظیفه در ژاندارمری خدمت می کرد.
شهید مدافع علیرضا حسینعلی زاده از نیروهای ژاندارمری مورخ 1364/12/1 در پايگاه بيطاس آذربایجان غربی هنگام دفاع از میهن اسلامی هنگام درگیری با گروهک ملعون کومله دموکرات بر اثر اصابت گلوله به گردن، به همراه 9 نفر از همرزمانش مظلومانه به شهادت رسیدند.





شهید پرويز ساعی

شهید پرويز ساعی
فرزند : صادق
متولد : 1344/06/31
محل تولد : بروجرد
تاریخ شهادت : 1365/01/26
محل شهادت : زبیدات عراق
درجه : سرباز
استان سکونت : لرستان
شهر سکونت : بروجرد
نوع استخدام : سرباز ژاندارمری
علت شهادت : اصابت ترکش خمپاره
عامل شهادت : درگیری با دشمن بعثی
شرح علت شهادت : شهید مدافع وطن پرویز ساعی سرباز ژاندارمری1365/01/26 حین انجام وظیفه در اثر برخورد ترکش خمپاره دژخیمان بعثی به یاران شهیدش پیوست.
کد ایثارگری : 6519027
زندگینامه
شهید مدافع وطن پرویز ساعی درتاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۴۴، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش صادق، از کسبه بروجرد و مادرش فاطمه نام داشت ایشان در محفل ساده و بی آلایش خانوادهای متدین و مقید به احکام نورانی اسلام پرورش یافت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت.
با فرا رسیدن ایام خدمت سربازی برای دفاع از میهن در مرزها، به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت.
۲۶ فروردین ۱۳۶۵، در زبیدات عراق به شهادت رسید. پیکرش مدتی در منطقه بر جا ماند و پس از مدتی تفحص در زادگاهش به خاک سپرده شد.

شهید عليرضا جوانمرد

شهید عليرضا جوانمرد
نام : عليرضا
نام خانوادگی : جوانمرد
نام پدر : غلامعباس
نام مادر : اشرف
تاریخ تولد : 1342/03/29
محل تولد : بروجرد
درجه : سرباز
نوع استخدام : سرباز ژاندارمری
تاریخ شهادت : 1365/01/29
محل شهادت : زبيدات
آرامگاه : گلزار شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6509771
زندگینامه
بیست و نهم خرداد 1342، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش غلامعباس، راننده بود و مادرش اشرف نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت.
به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم فروردین 1365، در زبیدات عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. تربت پاک او در گلزار شهدای زادگاهش بروجرد واقع است.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 161.


نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید هادی خبازی

شهید هادی خبازی
نام : هادی
نام خانوادگی : خبازی
نام پدر : محمد
نام مادر : صغرا
تاربخ تولد : 1342/05/14
محل تولد : روستای بزازنا از توابع شهرستان بروجرد
تاریخ شهادت : 1365/02/02
محل شهادت : اهواز
درجه : گروهبانیکم
شغل : کادرانتظامی
محل شهادت : خوزستان -اهواز
آرامگاه : گلزار شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6512969
زندگینامه
در روز چهاردهم مرداد ماه سال 1342، در روستای بزازنا از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش محمد، کشاورز بود و مادرش صغرا نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند.
به عنوان گروهبان دوم ژاندارمری در جبهه حضور یافت. در روز دوم اردیبهشت ماه سال 1365، در دهلران توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. تربت پاک وی در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
برادرش عبدالمحمد خبازی نیز به شهادت رسیده است.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 216.


شهید اميرحسين فردوسی
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید اميرحسين فردوسی
نام : اميرحسين
نام خانوادگی : فردوسی
نام پدر: علی احمد
نام مادر: فاطمه
تاریخ تولد : 1343/06/04
محل تولد : بروجرد
شغل : سرباز کمیته
تاریخ شهادت : 1365/03/06
محل شهادت : مير جاوه - زاهدان
علت شهادت : درگیری با اشرار مسلح
آرامگاه : گلزار شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6527449
زندگینامه
در روز چهارم شهريور ماه سال 1343 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش علی احمد، كارمند بود و مادرش فاطمه نام داشت. دانشجوی دوره كارشناسی الكترونيك بود.
به عنوان پاسدار وظيفه كمیته در جبهه حضور یافت. در روز ششم خرداد ماه سال 1365 ، با سمت تيربارچی در زاهدان بر اثر اصابت گلوله ی اشرار به شهادت رسيد. تربت پاک او در گلزار شهدای بروجرد قرار دارد.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 446.

فرماندهی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )
شهید علی معظمی گودرزی

شهید علی معظمی گودرزی
نام : علی
نام خانوادگی : معظمی گودرزی
نام پدر : احمد
نام مادر : طوبی
تاریخ تولد : 1321/01/11
محل تولد : بروجرد روستای شهید پرور ملمیجان از توابع بروجرد
شغل : کادرژاندارمری ( فراجا )
درجه : استواریکم
روستای سکونت : ملمیجان
تاریخ شهادت : 1365/07/27
محل شهادت : مریوان کردستان
نحوه شهادت : بر اثر انفجار مین گروهک کومله
آرامگاه : گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد
کد ایثارگری : 6535008
زندگینامه
شهید مدافع وطن علی معظمی گودرزی در روز یازدهم فروردین ماه سال 1321 ، در قریه ملمیجان از توابع شهرستان بروجرد در خانوادهای متدین و مذهبی دیده به جهان گشود. پدرش احمد، كشاورز بود و مادرش طوبی نام داشت. از همان اوان کودکی، ضمن تحصیل درمدرسه و تلمذ ( مکتب خانه ) در کلاس ها و مجالس آموزش قرآن اساتید وقت، شرکت داشت. در امورات کشاورزی و دامداری و دیگر دل مشغولیهای روزگار خانوادهاش را کمک میکرد. پس از اتمام تحصیلات در مقطع 6 نظام قدیم، در عنفوان جوانی به خدمت سربازی رفت و پس از اتمام دوران خدمت ضرورت به استخدام ژاندارمری ( ناجا ) درآمد. سال 1347 ازدواج كرد و صاحب دو پسر و پنج دختر شد.
علی معظمی در زمره ورزشکاران حرفهای و به نام محل اقامت خود بود. بعد از اشتغال به کار هم ورزشهای مورد علاقهی خود از جمله کشتی و ورزش باستانی را با جدیت مضاعف پیگیری نمود. به لحاظ قدرت جسمانی و داشتن روحیهی پهلوانی زبانزد خاص و عام بود و همواره از توانمندی و قدرت جسمانی خود در راه مثبت و در معاضدت و مساعدت مظلومان و احقاق حق آنان استفاده مینمود.
اهل مطالعه بود و بیشتر کتابهای تاریخی و مذهبی بالاخص کتابهای شهید مطهری را مطالعه مینمود. در آستانه شکل گیری انقلاب مردمی ایران به رهبری زعیم عالیقدر امام خمینی (ره) همواره با جان و دل مراقب بود که به مردم و هموطنان آسیبی نرسد. به همین خاطر با پیروزی انقلاب ایران در روز 22 بهمن 1357 ، وقتی هم ولایتیها و همشهری های قدرشناس و قهرمان پرور بروجرد او را بردوش خود گرفته بودند، اشکها و لبخندها با حلقه گل زیبای دور گردنش، صحنههای از عشق و ایثار را طنین انداز نمودند.
با آغاز جنگ تحمیلی در سال 1359 و در اوایل ریاست جمهوری بنیصدر ملعون بنا بر مأموریت محوله، ایشان با 2 نفر از همرزمانش برای شناسایی موقعیت و وضعیت استراژیک نیروهای دشمن تجاوزگر، به منطقه بستان اعزام میشوند که در حین اجرای مأموریت مزبور، به طور غیر منتظره در کمین نیروهای بعثی مواجه میشوند، که ماحصل این نبرد نابرابر، اسارت یکی از همرزمان ( ایشان بعد از یک دهه اسارت به خاک وطن بازگشت ) و مجروح شدن شهید علی معظمی بود که ایشان به طور معجزه آسایی زنده مانده و توسط یکی از آمبولانسهای گشتی به مواضع پشت جبهه در شهر اهواز منتقل و مورد مداوا قرار گرفت. بهبودی و ترخیص ایشان از بیمارستان با آزادی خرمشهر مصادف گردید. زمانی که خبر مسرت بخش حماسه سازی همرزمان خود در جبهه های حق علیه باطل دال بر آزادی "شهر خون" « خرمشهر » را از طریق رادیو، تلویزیون و بلندگوها و تریبونهای سطح شهر شنید، غریو" الله اکبر" و "نصر من الله و فتح القریب" سر داد و با پخش شیرینی در بین مردمان کوی و برزن، شادی وصف ناشدنی خود را با دوستان و آشنایان و هم محلیها تقسیم نمود.
بعدها ایشان در سمت فرماندهی پاسگاهها، ژاندارمری در بخشهای متعددی و در استانهای مختلف کشور، در راستای حفظ امنیت جادهها و معابر بین شهری و روستایی خدمت رسانی نمود و بارها و به کرات با قاچاقچیان و اشرار و مفسدان فی الارض درگیر شد.
نسبت به سربازان و دیگر نیروهای تحت امرش، رفتار عادلانه و دوستانهای داشت، اهل رشاء و ارتشا نبود و با سردمداران فسا و فحشا هم کاسه نمیشد. همیشه لبخند ملیحی به لب داشت، شوخ طبع و خوشرو بود، نماز را اول وقت میخواند و پس از نماز صبح با صدای دلنشین خود قرآن میخواند، به سادات، امام (ره) و دیگر زعما و رهبران مذهب تشیع ارادت خاصی داشت، داشتن نظم و دیسیپلین در امور خانه و نیز فعالیت های محل کار از مشخصههای بارز ایشان بود. اهل مسافرت و گردش و تفریح با خانواده بود و به سفرهای زیارتی خیلی علاقه مند بودند. فردی شجاع و دلاور بود، به صلهی رحم اهمیت میداد و به همسایگان و خویشان سرکشی میکرد و از آنها دلجویی و تفقد مینمود، به عیادت بیماران، پیران و سالخوردگان میرفت و به آنها کمک مینمود. به عنوان یک بزرگ و صاحبنظر، در دعواها و مشاجرات و مرافعات مردم مصالحه مینمود. فرزندی دلسوز، همسری مهربان و پدری مقتدر و همدل بود. ارادت خاصی به سید و سالار شهیدان، آقا اباعبدالله الحسین داشت و در ایام محرم مجالس روضه در منزل ایشان مهیا میشد و ایشان گوسفند قربانی مینمود و بین فقرا و مستمندان تقسیم مینمود. در ساخت مسجد و حسینه ها و اماکن مذهبی مشارکت فعال داشت و برای ساخت مسجد محله کمکهای زیادی کرد.
هنگامی که به دستور صدام خائن شهرهای وطنش بمباران شد و مردم عادی و زنان و کودکان زیادی را به خاک و خون کشید و همچنین شهر بروجرد را مورد اصابت موشک و بمبهایشان قرار دادند، بغض سنگینی گلویش را فشرده بود که چرا مردم بی دفاع را میکشند و تصمیم گرفت برای دفاع از میهن به مناطق عملیاتی برود.
در سال خورشیدی 1363 به استان کردستان منتقل شدند و در منطقهی موسوم به نجفآباد از توابع شهر بیجار مشغول به خدمت شد. شرایط زندگی و کاری در منطقه مزبور بسیار سخت و طاقت فرسا بود.، زیرا نیروهای کومله و ضدانقلاب ملبس به لباس مردم عادی و غیر قابل تشخیص بودند و امکان تمیز دادن نیروهای خودی از نیروهای خائن و نفوذی وجود نداشت. ازطرفی ناامنی ناشی از حمله قریب الوقوع و غیر مترقبه مزدوران و جیره بگیران داخلی و از طرف دیگر درگیری و جنگ با نیروهای عراقی، جوی اختناق آمیز را بر منطقه عملیاتی مزبور حاکم کرده بود. در آن ایام، پاسگاه انتظامی و مقر فرماندهی ایشان، به کرات از سوی نیروهای متخاصم کومله و منافقین مورد حمله واقع میشد.
در روز هفدهم مهر ماه سال 1365 ، خودروی نظامی حامل شهید مدافع وطن علی معظمی گودرزی، و دیگر رزمندگان ( ژاندارمری ) جان بر کف پاسگاه منطقه نجف آباد، در حین انجام مأموریت، واژگون میگردد و ایشان که از ناحیه سر به شدت آسیب دیده بود، با هلیکوپتر به بیمارستان ژاندارمری ( ناجا ) تهران انتقال مییابد. تلاش کادر پزشکی بیمارستان یارای مقابله با تقدیر را نداشته و پس از گذشت دو هفته در تاریخ 1365/07/27 در سن 44 سالگی به درجه ی رفیع شهادت نائل شدند. تربت پاک او در گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد واقع است.
شادی روحش صلوات .
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 600.



شهید عباس خداوردی نلخاصی
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید عباس خداوردی نلخاصی
نام : عباس
نام خانوادگی : خداوردی نلخاصی
نام پدر : جواد
نام مادر : عصمت
تاریخ تولد : 1336/04/21
محل تولد : نلخاصی بروجرد
نوع استخدام : کادر فراجا
تاریخ شهادت : 1365/10/29
محل شهادت : شلمچه در عمليات والفجر 5
علت شهادت : اصابت ترکش راکت هواپیما
آرامگاه : گلزار بهشت زهرا (سلام الله علیها) تهران
کد ایثارگری : 6513100
زندگینامه
شهید عباس خداوردی نلخاص در روز بيست و نهم تیر ماه سال 1336، در نلخاص از توابع شهرستان بروجرد، در خانوادهای مذهبی و متوسط ديده به جهان گشود. پدرش جواد و مادرش عصمت نام داشت. وی تحصيلات خود را تا ششم ابتدايی ادامه داد و به دليل فوت پدر، ترك تحصيل کرد و راهي بازار كار شد. او در نوجوانی برای کار و تأمین معاش خانواده، به تهران مهاجرت کرد. وی پس از پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي وارد کمیته شد و پس از مدتی در سال 1357 ازدواج کرد و صاحب یك پسر و دو دختر شد.
به عنوان پاسدار کمیته در جبهه حضور يافت. او چندين بار به جبهه رفت تا اينكه سرانجام در آخرین حضور در جبهه، پس از شش روز، در روز بیست و نهم دی ماه سال 1365 در شلمچه، در عمليات والفجر 5، با اصابت تركش راكت هواپيما به درجه ی رفيع شهادت رسید.
تربت پاک این شهید عزیز در گلزار بهشت زهرا (سلام الله علیها) تهران قطعه 29 ردیف 44 شماره 1 واقع است.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: تهران بزرگ، جلد اول ( الف ـ خ )، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1397، صفحه 742.

شهید عزیزالله حاضرالجماعه
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید عزیزالله حاضرالجماعه
نام : عزیزالله
نام خانوادگی : حاضرالجماعه
نام پدر : غلامرضا
نام مادر : خانم سلطان
تاریخ تولد : 1339/02/03
محل تولد : بروجرد
شغل : سرباز
محل تولد : بروجرد ژاندارمری
تاریخ شهادت : 1366/05/04
محل شهادت : سقز کردستان
علت شهادت : واژگونی تانک
عامل شهادت : نبرد با دشمن بعثی
نام گلزار : گلزار شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6605679
زندگینامه
شهید مدافع وطن عزیزالله حاضرالجماعه ۳ اردیبهشت ۱۳۳۹، در شهرستان بروجرد در میان خانوادهای متدین و زحمتکش به دنیا آمد. پدرش غلامرضا، مداح بود و مادرش خانم سلطان نام داشت. از کودکی بسیار مهربان و پرتلاش بود همیشه همدوش پدر و مادر به کار و فعالیت میپرداخت و پشتیبانی قوی برای آنان در زندگی به حساب میآمد.
با رفتن به مدرسه تحصیلات را تا دوم راهنمایی ادامه داد. با رسیدن به سن جوانی برای طی نمودن خدمت مقدس سربازی در ژاندارمری خدمت میکرد.
شهید مدافع وطن عزیزالله حاضرالجماعه به عنوان سرباز ژاندارمری در نبرد حق علیه باطل شرکت کرد و سرانجام چهارم مرداد 1366، در سقز حین نبرد با دشمن بعثی بر اثر سانحه واژگون شدن تانک و ضربه مغزی به شهادت رسید مزار او در زادگاهش واقع است.

شهید حسين جوانمرد
شهید نیروی انتظامی جمهوری اسلام ایران ( فراجا )

شهید حسين جوانمرد
نام : حسين
نام خانوادگی : جوانمرد
نام پدر : ابوالقاسم
نام پدر : عفت
تاریخ تولد : 1343/06/28
محل تولد : بروجرد
درجه : سرباز
نوع استخدام : وظیفه
تاریخ شهادت : 1366/05/22
محل شهادت : محور پیرانشهر ـ سردشت
علت شهادت : ضدانقلاب
عامل شهادت : اصابت ترکش
نام گلزار : گلزار شهدای بروجرد
کد ایثارگری : ۶۶۰۵۲۰۳
زندگینامه
بیست و هشتم شهریور ۱۳۴۳، در شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود. پدرش ابوالقاسم، راننده بود و مادرش عفت نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند. او نیز راننده بود. به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. بیست و دوم مرداد ۱۳۶۶، در پیرانشهر توسط گروه های ضدانقلاب بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.پیکر او در شهرستان بروجرد به خاک سپرده شد




-------- (۱) ---------