
ساعت ، تقویم
و مناسبت های امروز

اخبار امروز به روایت
روزنامه های صبح و عصر
شهید علی کاکاوندی

شهید علی کاکاوندی
نام : علی
نام خانوادگی : کاکاوندی
نام پدر : صادق
نام مادر : زهرا
تاریخ تولد : 1342/03/02
محل تولد : روستای حسن آباد از توابع شهرستان بروجرد
شغل : سرباز
تاریخ شهادت : 1363/04/11
محل شهادت : جزیره مجنون عراق
آرامگاه : روستای حسن آباد از توابع شهرستان بروجرد
کد ایثارگری :
زندگینامه
در روز دوم خرداد ماه سال 1342 ، در روستای حسن آباد از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش صادق، كارگر بود و مادرش زهرا نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. راننده بود.
به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. در روز يازدهم تیر ماه سال 1363 ، در جزیره مجنون عراق دچار سانحه برق گرفتگی شد و به شهادت رسید. تربت پاک او در روستای حسن آباد از توابع شهرستان بروجرد واقع است.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 479.
شهید حسین گودرزی

شهید حسین گودرزی
نام : حسین
نام خانوادگی : گودرزی
نام پدر : قدرت اله
نام مادر : خانم سلطان
محل تولد : بروجرد
تاریخ تولد : ۱۳۴۷/۰۷/۰۱
شغل : بسیجی
تاریخ شهادت : ۱۳۶۴/۱۲/۱۶
محل شهادت : سلیمانیه عراق
کد ایثارگری : 6413297
زندگینامه
شهید حسین گودرزی یكم مهر 1347 ، در روستای ونایی از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش قدرت الله، كارگر بود و مادرش خانم سلطان نام داشت. تا سوم راهنمایی درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. سال 1364 ازدواج كرد و صاحب یك دختر شد. شانزدهم اسفند 1364 ، در سلیمانیه عراق بر اثر اصابت تركش به صورت و پا، شهید شد. مزار او در زادگاهش واقع است.

شـهـیـد سعید گودرزی
شـهـیـد نـیـروی زمـیـنـی ارتـش

شـهـیـد سعید گودرزی
نام : سعید
نام خانوادگی : گودرزی
نام پدر : اسمعیل
نام مادر : عشرت
سن هنگام شهادت : 20 سال
تاریخ تولد : 1342/06/23
محل تولد : بروجرد
وظیفه/کادر : وظیفه
سازمان : نزاجا
تاریخ شهادت : 1362/08/07
محل شهادت : مریوان
آرامگاه : گلزار شهدای روستای ونایی بروجرد
کد ایثارگری : 6221587
زندگینامه
در روز بیست و سوم شهریور ماه سال 1342 ، در روستای ونایی از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش اسماعیل، بنا بود و مادرش عشرت نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند.
به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. در روز پنجم آبان ماه سال 1362 ، در مریوان توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت تركش به شهادت رسید. تربت پاک او در گلزار شهدای روستای ونایی بروجرد واقع است.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 534.

شـهـیـد اسفندیار گودرزی
شـهـیـد نـیـروی زمـیـنـی ارتـش

شـهـیـد اسفندیار گودرزی
نام : اسفندیار
نام خانوادگی: گودرزی
نام پدر : مهدی
سن هنگام شهادت : 20 سال
تاریخ تولد : 1342/12/01
مـحـل تـولـد : ونایی
تاریخ شهادت : 1363/10/13
استان : لرستان
شهر : بروجرد
مزار : ونایی
وظیفه/کادر : وظیفه
سازمان : نزاجا

شهید محسن زالی

شهید محسن زالی
نام : محسن
نام خانوادگی : زالی
نام پدر : محمدکاظم
نام مادر : زرین
تاریخ تولد : 1343/12/13
محل تولد : خرمشهر
شغل : دانش آموز
تاریخ شهادت : 1364/11/28
سن هنگام شهادت : 21 ساله
محل شهادت : فاو والفجر 8
محل گلزار : بهشت شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6407552
زندگینامه
سيزدهم اسفند 1343 ، در شهرستان خرمشهر چشم به جهان گشود. پدرش محمدكاظم، كارمند بود و مادرش زرين نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته تجربي درس خواند. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. بيست و هشتم بهمن 1364 ، در اروندرود بر اثر اصابت تركش به شهادت رسید. تربت پاک او در گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد واقع است.
قسمت هایی از کتاب آخرین شلیک نوشته کاظم فرامرزی :
وقتی ديدم وجود ما نه تنها فايده ای ندارد بلكه ممكن است بر اثر شدت آتش دشمن تلفاتي هم وارد آيد ترجيح دادم از آن محور عقب نشينی كنم.در اين فاصله يكي از بهترين دوستانم،به نام محسن زالی اهل خرمشهر ساكن بروجرد بر اثر اصابت تركش شهيد شد.
محسن را مدت ها بود كه مي شناختم. فردی بسيار خوش مشرب بود و شناخت دينی و مذهبی خوبی داشت. از آن كسانی بود كه در انسان ميل دوستی با او تقويت می شد. شهادتش برايم تلخ و دردآور بود.
نحوه شهادت هم چنين بود:
ما در ستونی شامل چهار خودرو در حال حركت بوديم.همراهمان كلی مهمات هم بود.در جلو قرار داشتم دشمن متوجه ما شد و ستون را زير آتش توپخانه و خمپاره قرار داد اما ما بی اعتنا به رفتن ادامه داديم. يك وقت متوجه شدم كه ستون پشت سرم نيست.نگران شدم و دور زدم و به عقب برگشتم. ديدم خودروها توقف كرده اند و نفرات پياده شده اند و حالت خاصي دارند. وقتی نزديك شدم ديدم محسن روی زمين افتاده و به شهادت رسيده است. كنار جسد غرق در خونش زانو زدم و نگاهش كردم.خمپاره قسمتي از سرش را برده بود و مغزش را متلاشی كرده بود و خط كوچكی از خون،از سرش جاري بود.جاي توقف نبود،دشمن آتش مي ريخت...

نجات از مخمصه به واسطه شوخ طبعی یک شهید
یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس با بیان خاطرهای به شوخطبعی برخی رزمندگان در جبهههای نبرد حق علیه باطل پرداخت.
کاظم فرامرزی از رزمندگان دوران دفاع مقدس در خاطرهای از شوخطبعیهای شهید «محسن زالی» چنین می گوید:
«اگر ایستاده از سمت چپ بشماری، اولی نه، دومی نه، سومی هم که خودم باشم نه، چهارمین نفر، همان که بادگیر آبی به تن دارد قهرمان مورد نظر ما شهید محسن زالی است!

ما بچههای ضد زره با گردانهای پیاده یک تفاوت اساسی داشتیم؛ اگر آنها در یک شب و روز عملیات با هم و کنار هم میجنگیدند، ما هر بار برای عملیات نهایتش یک تیم هفت هشت نفره میشدیم و از کل گردان جدا شده و راهی عملیات میشدیم.
هر بار در انتخاب و چینش تیم اعزامیمان دردسرها داشتیم. انتخاب هفت هشت نفر از جمع ۱۰۰ نفره که همه شوق عملیات در دل و جان داشتند، کاری سخت بود؛ همین که من را فکورانه در حال مروری بر چهرهها میدیدند، متوجه در حال گزینش شدن جمع اعزامی میشدند!
از این سوی هم کاری سخت در پیش داشتم، توامان در نظر گرفتن هفت هشت پارامتر انتخابی، کار سادهای نبود، باید همه جوانب را در نظر میگرفتم. درست است که داشتن مهارت و تجربه حرف اول را میزد، ولی تنها همین دلیل برای چینش ترکیب کافی نبود. از شما چه پنهان کسانی را همراه میکردم که بعد از خودم و احتمال نبودنم، یارای جمع و جور کردن کار و به سرانجام رساندن امور را داشته باشد! اما همیشه از یک نکته مهم و یک اصل همیشگیام دست نمیکشیدم، حتما حتما یک نفر که به قول امروزیها گلوله نمک باشد و بمب روحیه در تیم اعزامی، جا میدادم. کسی که مشکلات و موانع را معضل نمیدید بلکه یک فرصت برای ایجاد و خلق یک فعل و یا جمله نمکین که همه ما را به خنده وادارد، نگاه میکرد! جنگیدن همهاش عقلانیت نبود بلکه بخش غیر قابل انکارش دیوانگی پیشه کردن بود. مرز بین عقلانیت و دیوانگی بایسته همان روحیه شوخ طبعی و برون داد حس و حالهای ناب نشاط بود که این کار خود هنری بود و هر کسی یارای آن را نداشت.
شهید محسن زالی قهرمان همیشه خندان امشب ما از این قابلیت برخوردار بود. لازم بود کمی جمع را رها کنم تا دورش حلقه بگیرند و فارغ از همه هیاهوهای وحشتناک دور و برمان جمع را مست از خنده کند. هیچ موقع لودگی از او ندیدم، ولی گویی خود بهتر از من میدانست که جنگ اقتضائاتی دارد که مهمترینش حفظ و بالا بردن روحیه جمع است. بگذارید اقرار کنم از برداشتهای دیگران نسبت به خود باکی ندارم! من در عملیات والفجر۸ در یک مخمصه محیطی و عملیاتی کم آورده بودم و تنها عاملی که توان حل این افت روحیه را داشت، او بود که با طبع شوخش مرا نزد نیروهایم سر پا نگه داشت. هرجا که هستید و هر کاری که میکنید خودتان را از چنین تیپ آدمهایی محروم نکنید.»

شهید محسن زالی در منطقه عملیاتی جزایر مجنون



حضور شهید محسن زالی در منطقه عملیاتی مجنون

شهید محسن در جمع دوستان — نفر وسط

نفر سوم از چپ



ردیف بالا نفر سوم از سمت چپ شهید محسن زالی

جضور در پارگان گلف اهواز – نفر اخر ردیف دوم

پدر و برادر و یکی از دوستان شهید در کنار مرقد شهید در گلزار شهدای بروجرد

والدین شهید بر مزار شهید در گلزار شهدای بروجرد
حاجیه خانم زرین نظام الاسلامی - تاریخ فوت : 8 / 12 / 1393 - مادر سردار شهید محسن زالی
-------- (۱) ---------