ساعت ، تقویم
و مناسبت های امروز
اخبار امروز به روایت
روزنامه های صبح و عصر
شهید عبدالرضا(مجید) بروجی
شهید عبدالرضا(مجبد) بروجی
نام : عبدالرضا(مجید)
نام خانوادگی : بروجی
نام پدر : علی
تاریح تولد : 1355/12/18
محل تولد : بروجرد
شغل : پاسدار
تاریح شهادت : 1397/11/25
محل شهادت : جمله تروریستی زاهدان
نام گلزار : گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد
کد ایثارگری :
پاسدار شهید عبدالرضا (مجید) بروجی متولد هجدهم اسفند ماه سال 1355 در بروجرد و شاغل در سپاه اصفهان بود که در حادثه تروریستی شامگاه چهارشنبه بیست و پنجم بهمن ماه سال 1397 در جاده خاش به زاهدان به همراه 26 تن از دیگر مدافعان امنیت به فیض شهادت نائل آمد.
راضیه روزبهانی همسر شهید عنوان کرد: این شهید والامقام از اخلاق حسنهای در خانواده برخوردار و بسیار با والدین بخصوص مادرش مهربان و مانوس بود و مادر شهید پس از شنیدن خبر شهادت عبدالرضا، طاقت نیاورد و دو روز بعد به فرزند شهیدش پیوست.
همسر شهید بروجی اظهار داشت: پس از شهادت همسرم مدتی در بروجرد ساکن شدیم، اما بر اساس آنکه این شهید عزیز به ساحت مقدس حضرت معصومه (سلام الله علیها) ارادت خاصی داشت و به فرزندانش هم سفارش کرده بود، برای سکونت به قم نقل مکان کردیم.
شهید محمود خسروی
شهید محمود خسروی
نــام : محمود
نـام خـانوادگـی : خسروی
نـام پـدر : محمد
نـام مادر : اقدس
تـاریخ تـولـد : 1339/08/01
مـحل تـولـد : قلعه سیدکاظم اشترینان از توابع بروجرد
سـن : 19سـال
شغل : کمیته
تـاریخ شـهادت : 1360/05/27
مـحل شـهادت : تهران
نـحوه شـهادت : توسط ضد انقلاب
مـحل مـزار : بهشت زهرا (س) قـطعـه : 24ردیـف : 19شـماره : 24
کد ایثارگری : 6004693
زندگینامه
در روز اول آبان ماه سال 1341، درروستای قلعه سیدکاظم اشترینان از توابع بروجرد چشم به جهان گشود. پدرش محمد و مادرش، اقدس نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته علوم اقتصادی درس خواند و دیپلم گرفت.
پاسدار کمیته انقلاب اسلامی بود. به عنوان کمیته انقلاب اسلامی در جبهه حضور یافت. در روز بیست و هفتم مرداد ماه سال 1360، در تهران مورد سوء قصد گروهک منافقین قرار گرفت و شهید شد. تربت پاک او در گلزار بهشت زهرا( سلام الله علیها ) تهران واقع است. برادرش احمد خسروی نیز شهید شده است.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: تهران بزرگ، جلد اول( الف - خ )، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1397، صفحه 761.
شهید حسین تیموری منش
شهید حسین تیموری منش
نام : حسین
نام خانوادگی : تیموری منش
نام پدر : اسدالله
تاریخ تولد : 1325/12/01
محل تولد : بروجرد
شغل : مهندس برق
تاریخ شهادت : 1325/12/01
محل شهادت : تهران ، ترور توسط منافقین
آرامگاه : گلزار بهشت زهرا( سلام الله علیها) تهران
کد ایثارگری : 6106991
زندگینامه
در روز اول اسفند ماه سال 1325 ، در شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود. پدرش اسدالله و مادرش مادر نام داشت. تا پايان دوره كارشناسی در رشته برق درس خواند. کارمند رسمی اداره برق بود. سال 1351 ازدواج کرد و صاحب یك پسر و یك دختر شد.
در روز دهم مرداد ماه سال 1361 ، در تهران توسط گروه های ضدانقلاب مورد سوءقصد قرار گرفت و به شهادت رسید. تربت پاک او در گلزار بهشت زهرا( سلام الله علیها) تهران واقع است.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: تهران بزرگ، جلد اول( الف - خ )، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1397، صفحه 496.
شهید علی ولی پورگودرزی
شهید علی ولی پورگودرزی
نام : علی
نام خانوادگی : ولی پورگودرزی
نام پدر : آقایار
تاریخ تولد : 1337/06/10
محل تولد : بروجرد
سن : 23 سال
تاریخ شهادت : 1360/10/20
محل شهادت : خیابان عباس آباد
آرامگاه: گلزار بهشت زهرا (سلام الله علیها )
قـطعـه : 24 ردیـف : 126 شـماره : 17
کد ایثارگری : 6010859
زندگینامه
در روز دهم شهریور ماه سال 1337، در بروجرد چشم به جهان گشود. پدرش آقایار، راننده بود و مادرش،فاطمه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته ریاضی درس خواند. پاسدار بود. سال 1359 ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد.
به عنوان سپاه پاسداران در جبهه حضور یافت. او یکی از یاران و همرزمان سردار شهید دکتر مصطفی چمران بود .
سرانجام در روز بیست و یکم دی ماه سال 1360، در تهران مورد سوءقصد گروهک ضدانقلاب قرار گرفت و شهید شد. تربت پاک او در بهشت زهرا(سلام الله علیها ) تهران در قـطعـه ( 24 ) ردیـف ( 126 ) شـماره ( 17) واقع است.
شهید سیدعنایت الله طباطبائی ایرانی
شهید سیدعنایت الله طباطبائی ایرانی
نــام : سیدعنایت اله
نـام خـانوادگـی : طباطبائی ایرانی
نـام پـدر : سیدحسین
تاریخ تولد : 1326/01/07
مـحل تـولـد : بروجرد
سـن : ۳۵ سـال
شغل : دولتی
تاریخ شهادت : 1361/02/15
مـحل شـهادت : آریاشهر
نـحوه شـهادت : توسط ضد انقلاب
مـحل مـزار : بهشت زهرا (س)
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه : ۲۶ ردیـف : ۴۳ شـماره : ۴۵
کد ایثارگری : 6119434
شهید سیدعبدالکریم مخبر
نــام : سیدعبدالکریم
نـام خـانوادگـی : مخبر
نـام پـدر : سیدحسن
نام مادر : عذرا
تاریخ تولد : 1305/06/06
محل تولد : بروجرد
سـن : ۵۵ سـال
شغل : طلبه
تاریخ شهادت : 1360/09/25
محل شهادت : تهران خیابان عارف شمالی
علت شهادت : ترور توسط سازمان مجاهدین خلق (منافقین)
نام گلزار : گلزار بهشت زهرا(س) تهران
قـطعـه(۲۴)، ردیـف(۱۱۹)، شـماره(۱۰)
کد ایثارگری : 6012127
زندگینامه
ششم شهريور 1305 ، در شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود. پدرش سيدحسن و مادرش عذرا نام داشت. به فراگیری علوم دینی و حوزوی پرداخت. روحانی بود. سال 1330 ازدواج کرد و صاحب پنج پسر و یك دختر شد. بيست و پنجم آذر 1360 ، در تهران توسط سازمان مجاهدین خلق (منافقین) مورد سوءقصد قرار گرفت و به شهادت رسید. مزار او در بهشت زهرای شهرستان تهران واقع است.
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: تهران بزرگ، جلد دوم ( د ـ ف )، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1397، صفحه 1505.
شهید حجتالاسلام سیدعبدالکریم مخبر در سال 1305، در شهرستان بروجرد و در خانوادهای متوسط دیده به جهان گشود. وی از کودکی علاقهای فراوان به کسب علم داشت. او دوره ی ابتدایی را در شهرستان بروجرد گذراند و همزمان به کارکردن نیز مشغول بود و پس از آن وارد حوزه ی علمیه ی بروجرد شد و از محضر عالمانی مانند حاج سید جواهری و آیت الله بهاء الدین حجتی کسب فیض نمود.
فعالیتهای مبارزاتی شهید حجتالاسلام مخبر با ورود به حوزة علمیه ی بروجرد آغاز شدند. وی در آن زمان که روزها عزاداری برای سیدالشهدا(علیه السلام) از طرف رژیم منع شده بود، از این دستور امتناع کرد و بنابراین مورد تعقیب ساواک قرار گرفت. از اقدامهای ویژه ی وی میتوان به ساخت مسجد امام جعفر صادق(علیه السلام)، مسجد حضرت ابوالفضل(علیه السلام) و مسجد فاطمیه اشاره کرد.
همچنین وی پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی مبادرت به تشکیل کمیته و پایگاه بسیج در داخل مسجد نمود و در ادامه ی این تلاشها، از سوی آیتالله مهدوی کنی به عنوان سرپرست ستاد 2 منطقه ی 13 کمیته ی انقلاب اسلامی منصوب شد.
حجتالاسلام مخبر با نهادها و سازمانهای انقلابی جامعه و روحانیت مبارز تهران همکاری میکرد و در تشکیل کمیته ی امور صنفی نیز همکاری و همیاری مؤثر و فعال داشت.
وی چندین بار مورد سوء قصد منافقین قرار گرفت تا اینکه سرانجام در شب اربعین حسینی، در 25 آذرماه 1360 توسط مزدوران منافق خلق، شناسایی شد و به درجه ی رفیع شهادت رسید.
شهید مخبر همه ساله در منزل خود از دهم تا ۲۸ صفر شاهد میزبان مراسم سوگواری سالار شهیدان حضرت حسین بن علی (علیه السلام) بود. بیست و پنجم آذر ۱۳۶۰ نیز طبق معمول هر ساله جمعیت عزاداران و سوگواران حسینی در منزل وی اجتماع کرده و مهیای برگزاری مراسم بودند. یکی از تروریستهای منافق به بهانهای شهید مخبر را که سرگرم پذیرایی از جمعیت عزادار بود، به سر کوچه میکشاند و با شلیک یک گلوله دست پلید خود را به خون پاک و مطهر او آغشته میکند و این عالم متقی در اربعین جد بزرگوارش در کنار خیمه ی عزاداری حسینی به لقاء الله میپیوندد.
تربت پاک او در گلزار بهشت زهرای تهران در قـطعـه ی ۲۴ ، ردیـف ۱۱۹ ، شـماره ۱۰ زیارتگاه شیفتگان و عاشقان ایثار و شهادت است.
شهید مجید نوروزی نهاوندی
شهید مجید نوروزی نهاوندی
نام : مجید
نام خانوادگی : نوروزی نهاوندی
نام پدر : اسدالله
نام مادر : زهرا
تاریخ تولد : 1341/03/16
محل تولد : بروجرد
شغل : بسیجی
تاریخ شهادت : 1360/11/08
محل شهادت : مسجد بروجرد
آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6013944
زندگینامه
در روز شانزدهم خرداد ماه سال 1341 ، در شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود. پدرش اسدالله و مادرش زهرا نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. در نانوایی كارگری می كرد.
بسیجی بود. در روز هشتم بهمن ماه سال 1360 ، در پایگاه مقاومت بسیج زادگاهش مورد سوءقصد نیروهای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) قرار گرفت و به فیض عظمای شهادت نائل شد. تربت پاک وی در گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد واقع است.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 675.
شهیده فرزانه بهوندی
شهید فرزانه بهوندی
نام : فرزانه
نام خانوادگی : بهوندی
نام پدر : عبدالله
تاریخ تولد : 1342/08/06
محل تولد : بروجرد
شغل : دانش آموز
تاریخ شهادت : 1358/07/11
محل شهادت : خرمشهر
محل دفن : آبادان
کد ایثارگری : 5800158
ششم آبان 1342، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش عبدالله و مادرش فاطمه نام داشت.
دانش آموز اول متوسطه بود.
یازدهم مهر 1358، در سانحه بمب گذاری قطار خرمشهر – تهران توسط نیروهای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
پیکر وی در شهرستان آبادان به خاک سپرده شد.
شـهـیـد احمد تنه کار
شـهـیـد نـیـروی زمـیـنـی ارتـش
سردار رشید اسلام شهید احمد تنه کار
مسئول عقیدتی سیاسی پادگان مهندسی شهرستان بروجرد
شـهـیـد احمد تنه کار
نام : احمد
نام خانوادگی : تنه کار
نام پدر : اسداله
نام مادر : عذرا
سن هنگام شهادت ؛ 23 سال
تاریخ تولد :1337/06/10
محل تولد: بروجرد
تاریخ شهادت : 1360/07/07
محل شهادت: بروجرد ( ترور توسط منافقین )
استان : لرستان
شهر : بروجرد
مزار : بهشت شهدا بروجرد
وظیفه/کادر : کادر
سازمان : نزاجا
مـزار : بهشت شهدا بروجرد
زندگينامه
كمتر كسي است كه زندگي برادر شهيدمان مرحوم تنه كار اطلاع نداشته باشد . زندگي كوتاه و پرثمره ي او براي همگان روشن و واضح است . او در خانواده مستضعف و عاشق اباعبدالله الحسين بدنيا آمد . از همان سنين كودكي در مجالس و محافل مذهبي و ديني شركت داشتند .
به ياد داريم كه ايشان در سنين هفت و هشت سالگي قرآن را خيلي خوب و بدون غلط می خواند و در همان اوان در هيئت هاي عزاداري امام حسين شركت مي كرد و از خدام سالار شهيدان بود .
وی از كودكی هـمراه با تحصيل در مـدرسه به علت فـقر مالی مـجبور به كار بود . ظـهرها و عـصرها كه از مدرسه تعطيل می شد بدنبال كار مي رفت و بدين سان از اول زندگی به خاطر تلاش و كوشش پخته شد .
شايد كمتر كسي به اندازه ی اين شهيد بزرگوار از اول زندگي رنج و تلاش و عشـق و هـدف را با هم عجين كرده بود او در عين اينكه زحمت زيادی می كشيد اما خسته به نظر نمی رسيد و از زندگی نمی ناليد علت اين را بايد در استقـلال او پيدا كرد او می خواست متكی به خود باشد و برای زندگی كردن از خدا كمك می جست و حركت می نمود .
هوش و فراست عجيب او سبب شده بود كه در دورای ابتدايی هميشه شاگرد اول كلاس و مدرسه اش باشد . به همين سبب كلاس پنجم و ششم را در يك سال خواند . در دبيرستان وارد شد عشق زيادی به هدايت محصلين و دوستان داشتند و از هر موقعيت و فرصتي استفاده می كرد .
به ياد داريم تمام انشـاهايی كه می نوشت تمام آن ها جنـبه ي مـذهبی و هـدايتی داشت و سعی می كرد به نحوی بچه ها را به مذهب آورد و كوشش مي كرد به سوالات همكلاسی هايش كه از او سوال مي كردند در انشايش جواب بدهد . به خاطر عشق و علاقه ای زياد كه به مكتب اسلام داشت و می خواست به نسل جوان آگاهي دهد و آن ها را هدايت كند . به كمك چند تن از دوستانش جلسه اي بنام « مكتبُ النَّبي » تشكيل دادند كه در اين جلسات جوانان و دانش آموزان شركت می كردند . ابتدا قرائت و آموزش قرآن و سپس مسایل ديگری مطرح می كردند . اين جلسات همچنان ادامه داشت تا اينكه انقلاب اسلامی پيروز شد و شهید احمد تنه کار به ارتش راه يافتند .
او يك نظامي تنها نبود بلكه يك معلم و مبلغ موفق و رشـيدي براي مكتب اسـلام و انقـلاب اسلامي بود .
او فردي بود كه زبان گويا و برندهاي مانند داشت . فعاليت هاي بعد از انقلاب وي در شهر مورد شهادت همگان است . او فردي بود كه از اول هيـچ گونه انحرافي به گرايش هاي چپ و راست نداشت . در پادگان يك مربي ماهر و يك استاد زبردست براي همرزمانش بود .
در كلاس هايش عظمت اسلام را بيان مي كرد و آنها را گوشزد مي كرد تا شاگردان عشـق و علاقهي زيادي به كلاس هاي او پيدا كنند و به خاطر همين موفقيت از طرف اداره ي سياسي ايدئولوژي پادگان مهندسي بروجرد دعوت به همكاري شد . از آن روز به بعد فعاليت هاي اسلامي ـ سياسي پادگان را كاملاً زير نظر داشت و در حد امكان سعي مي كرد در آشنا كردن و آگاهي دادن افراد به اهداف عاليه ي اسـلام و انقلاب مي نمود تا بالاخره از طرف اداره ی سياسي ايدئولوژي به تهران جهت گذراندن يك دوره ي فشـرده ی استادي اعـزام مي گردد و در امتحان ورودي رتبه و مقام اول را كسب مي كند .
همزمان با فعاليت هايش در پادگان اوقات فراغت و بيكاريش را در سطح شهر با ايجاد كلاس هاي اصول عقايد و قرآن و خلاصه آگاهي و هدايت جوانان مي گذراند . از جمله كلاس هاي شهيد تنه كار در مسجد امام خميني و سپس برپايي كانون نشر انديشه هاي استاد شهيد مرتضي مطـهري بود . او با بيان رسا و استدلال های محكم و متين خود توانسته بود چندين نفر از افراد گروه هاي مختلف را هدايت و به آغوش اسلام بازگرداند وقتي فردي را مي ديد كه به گمراهي مي رود از هر وسيله ممكن استـفاده مي كرد تا بلكه او هدايت شود . شهيد تنه كار از پهنه ی هستي يك كلاس درس ساخته بود . از هر جا و مكان و وسيله اي استفاده مي كرد تا به ديگران آگاهي دهد و خود آگاهي كسب كند . در خيابان داخل اتوبوس و مغازه و غيره از هر دور جمع شدني استفاده مي كرد و معلم آن جمع مي شد .
يكي ديگر از خصوصيات بارز شهيد تنه كار جسارت و بيباكي اين مرد بزرگ بود كه در كمتر كسي ديده ميشود . او فردي با شهامت و كفايت و لياقت بود كه حسن مديريت عجيبي داشت و با بينش عميقي كه در او بود مسایل را بخوبي حل و فصل مي كرد .
تنه كار به معناي واقعي پيرو خط امام بود بالاتر از حرف امام نه حرفي ميزد نه اجازه مي داد كه حرفي زده شود . از جامعه ي ما جلوتر بود ديدش وسيع و اطلاعاتش خوب و عاشق و دلباخته ي امام بود وي براي جامعه اسلامي خيلي موثر بود . فردي دلسوز و مؤثر براي مكتب و جامعه بود . تنه كار فردي سازشكار و محافظه كار نبود بلكه فردي قاطع و برنده بود . هر حركتي را كه برخلاف خط امام مي ديد بلافاصله افشا مي كرد . بارها و بارها با سخنراني هايش مردم را آگاه و ارشاد مي نمود و عجيب آن كه تير به دهان و زبانش زدند يعني اينكه ما تو را بخاطر حق گويي و تبليغ و بيان احكام قرآن و اسلام مي كشيم . او عمار و ياسر زمان بود زيرا بخاطر بيان كلمه الله و دفاع از اسلام و قرآن و انقلاب اسلامي جان عزيز خود را نثار كرد .
هميشه به امت عشق مي ورزيد و شهادت آرمان اصلي او بود . هجرت، جهاد و شهادت سه كلمه پرمعناي زندگي تنه كار بود. منافقين مزدوران جيره خواران و نوكران آمريكا او را به شهادت رساندند و او سرفراز و سربلند ، سرانجام دشمن به آرزوي ديرينه ی خود رسيد و در خيابان سعدي از سوي منافقين ترور و به درجه ی رفيع شهادت نایل گرديد.
پيكر مطهرش را در بهشت شهدا خاك سپاري كردند .
نحوه ی ترور شهید احمد تنه کار به روایت شاهد عینی
محمدرضا ياراحمدی (همسايه)
شهيد احمد تنه کار در يك خانوادهي مذهبی به دنيا آمدند و بعد از تحصيلات ، به كار در ارتش مشغول شدند محل كار ايشان در عقيدتی سياسي پادگان مهندسی ، ستاد نماز جمعه و برگزاری مراسمات مشغول خدمت به اسلام و انقلاب بودند .
در اوايل مهر سال 1360 شروع سال تحصيلی جديد بود و من در آن وقت محصل بودم چون هنوز مدارس پايه ی محكمی نگرفته بود به علت كمبود معلم بر حسب اتفاق آن روز كلاس ما تعطيل شد و مسئول مدرسه ما را روانه خانه كرد .
اينجانب در هنگام ورود به كوچه سرويس حـامل كادر مهـندسی را ديدم كه ايسـتاد و آن شهـيد سـرافراز از سرويس پياده شد و به منزل خود كه از حجه الاسلام نجاتی امام جماعت مسجد محل ما به صورت استيجاری گرفته بود می رفت .
چه كسي می دانست كه چند لحظه ي بعد چه می شـود و چه خواهد شد .
چند قـدم به درب منزل آن دلير مرد نمانده بود كه دو نفر پشت سر او در حال حــركت بودند و بعد از آن دو نفر ، دو دخـتر می رفتـند و اينجانب چون سن كمی داشتم آرام آرام به طرف منزل خود می رفتم
شهيد نزديك درب منزلشان نرسيده بود كه يك نفر از آن ها شهيد را صدا كرد :
ـ احمد! احمد! احمد!
احمد سرش را برگرداند به سمت صدا ، ناگهان با افراد مسلح مواجه شد که تمام پیکرش را به رگبار بستند و به ضرب گلوله به شهادتش رساندند . خون به سرعت در و دیوار و تار و پود لباسش پاشید و احمد غرق در خون نقش زمین شد . از ترس صـدای انفجار که تا آن موقـع نشنـیده بودم ، در کنار کوچه نشـستم و می لرزیدم . افراد مسلح ، اسلحه ی خود را به دست آن دو دختر دادند و از کوچه ی فرعی ، به سمت میدان توحید فرار کردند .
مردم که متوجه ی صدا شدند . به کوچه ریختند و دنبالشان رفتند ، ولی پیداشان نکردند . در آن حین که در حال فرار بودند . برادرم که بالای پشت بام منزلمان بودٌ ، یکی از آن ها را که چشم خودش را با تکه ای پارچه بسته بود . شناسایی کرد . مردم محل ، همراه با خانواده ی داغدارش در محل جمع شده بودند دور پیکری که در دو قدمی منزلش مانده بود ، درست زیر دیواری که جای گلوله ها، تنش را نقطه نقطه کرده بود . آمبولانس بیمارستان آمد و آژیرکشان ، جمعیت را شکافت و جسد بی رمق احمد را به بیمارستان انتقال داد .
بعد از شهادت آن مرد بزرگ ، كوچه ی ما به اسم شهيد احمد تنه كار نامگذاری شد تا هميـشه نامش بر روی زبان ها باقي بماند كه اگر ما نتوانستيم شهادت بدهيم آن ديوار و كوچه به زبان آيند و نحوه ی شهادت مظلومانه آن بزرگوار را گويا باشند . چند هفته پيش كه براي زيارت اهل قبور به بهشت شهدا رفتيم قسمتی از سخنان ايشان را بر روي سنگ مزارش خواندم .
اي كوكتل ها ـ خمپاره ها ـ سه راهي ها ما را بكشيد ملت ما بيدارتر می شوند .
« اينان امامزاده های عشقند كه فردا مزارشان قبله گاه اهل يقين خواهد بود . » ( امام خمينی )
راوی: محمدرضا ياراحمدی (همسایه)
منبع : سیستم اطلاعاتی معاونت فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان لرستان
مقاله اي از معلم شهيد احمد تنه كار
نمي دانم از چه سخن بگويم كه ارزش بهتري داشته باشد . فكر مي كنم امروز اگر بشود انسان ها را آگاه كرد و راه را به انسان نشان داد بهتر باشد . اگر بشود به انسـان ها فهماند كه او چـه ارزشي دارد و شدن او چه مراحلي را بايد طي كند فـكر كنم كار بزرگي است . اگر بتواند مسئوليت را در خـون و رگ و پوست انسان ها جا بدهيم آن موقع مي توانيم احساس امنيت و آرامش نماييم .
انسان مسئوليتش در انسان بودن اوست زيرا كه مسئوليت موجودات ديگر كمتر از انسان است . بخاطر همين انسان ارزش بيشتري بر ساير موجودات دارد . اگر انسان به قدرتي برسد و داراي اراده اي شود كه بتواند همه ی اميال فاسده را كنار زند و همه ميل هاي نيكو را پيشه كند هرگز در طول زندگي دچار ضعف و انحطاط فكري نخواهد شد . هرگز مصائب و مشكلات بر او چيره نخواهد شد و آنگاه مي تواند به عنوان يك انسان آزاده و قهرمان در جهان زندگي نمايد . انساني كه ديگر اسير انسان نخواهد و در برابر انسان تسليم نخواهد بود . ديگر انسان قرن بيستم به شكل كنوني حيواني در پوست انسان نخواهد بود و اما آنچه ارزش دارد و شما بخصوص بايد رعايت نمایيد مسئله ي خداگرايي و خدا گونه زيستن است كه هميشه در ارتباط با خدا زندگي نمایيد كه از همهي چيزها بهتر است . انسان مرتبط با خدا با همه فسادها قهر ميكند و جدايي مي نمايد لذا سعادتمند و خوشبخت است .
هميشه سعي كنيد نه تنها خودتان بلكه دوستانتان را هم با خدا آشنا سازيد و با خدا دوست شويد كه دوستي با خدا مصفاترين دوستي هاست . اي خوش آن انسانهايي كه در راه احياي انسانيت خود حركت مي كنند و اي بدبخت كساني كه در راه كشتن شخصيت انساني خود حركت مي كنند . خيلي فرق است بين اولي و دومي .
در خاتمه از خداوند آرزوي موفقيت براي شنا و همه دوستان و آشنايان دارم .
من عازم جبهه هستم و اميدوارم كه همه ی سربازان صديق براي اسلام باشيم در همه چهره هاي ممكن .
احمد تنه كار
1359/11/17
گفتگو با برادر شهید
شهید احمد تنه کار یکی از شهدای ترور شهرستان بروجرد است که در 23 سالگی در هنگام بازگشت از محل کار ، در مقابل منزلش توسط منافقین ترور و به شهادت رسید .
بروجرد شهری است با یک هزار و 500 شهید که تقدیم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران کرده است ، شهری که در پیروزی انقلاب اسلامی ایران و دوران دفـاع مقـدس به خوبی نقش خود را ایفا کرد و فرزندان زیادی از این خطه در میدان های نبرد با دشمنان حاضر شدند.
شهید بروجردی یکی از شهدای این شهرستان معروف به مسیح کردستان است و کم نیستند شهدایی که هر کدام افتخاری برای این شهر هستند اما در میان این شهدا شهرستان بروجرد چهار شهید ترور را نیز تقدیم کرده است .
دو تن از این شهدا در بروجرد و دو تن در مناطقی دیگر به فیض شهادت رسیدند که یکی از این شهدا شهید « احمد تنه کار » است که در سال 1360 و در مقابل منزل شخصی توسط منافقین ترور شد و به فیض شهادت رسید.
در همین راستا گفتگویی با « محمد تنه کار » برادر این شهید بزرگوار انجام شده است .
برادر شهید تنه کار : احمد فرزند اول خانواده و من فرزند دوم خانواده بودم ، همیشه از احمد به عنوان برادر بزرگتر الگو می گرفتم چرا که رفتار و گفتار و خصوصاً اخلاق او نمونه بود و همیشه سعی می کردم مانند برادرم رفتار کنم .
احمد در سال 1337 در بروجرد متولد شد و تحصیل خود را تا مقطع دیپلم در این شهر ادامه داد و بعد از اخذ مدرک دیپلم وارد دانشکده ی افسری شد و به تهران رفت که در اواخر سال های تحصیلـش همـان سال هایی بود که انقلاب در حال پیروزی بود .
شهید احمد تنه کار به بروجرد آمد و در پادگان مهندسی بروجرد مشغول به کار شد و ازدواج کرد که از وی یک دختر و یک پسر به یادگار مـانده است اما به محـض آغاز جنگ تحمـیلی وارد میـدان نبرد با دشمنان شد .
به گفته وی شهـید احـمد تنه کار در طول یک سالی که در جبهه ها حضور داشت همه ی نامه هایی که برای خانواده می نوشت و می فرستاد جنبه ی وصیتنامه داشتند و عشق به شهادت در او موج می زد .
شهید تنه کار صبح ها در پادگان مهندسی مشغول به کار بود و عصرها در مسـاجد اقدام به سخــنرانی می کرد و در کلاس ها و سخنرانی های خود کلاس نشر اندیشه های شهـید مطـهری را بیان می کردند و برگزاری همین کلاس ها و سخنرانی ها سبب شد تا منافقین روز به روز هراسان تر و آشفته تر شوند.
در طول این ایام شهید احمد تنه کار بارها مورد تهدید قرار گرفت اما بدون هیچ توجه ی به این تهدیدها در راهی که انتخاب کرده بود حرکت می کرد و همین سبب شد تا منافقین کوردل تاب و توان دیدن این همه رشادت و فعالیت را نداشته باشند.
برادر شهید تنه کار اضافه کرد : در آخرین دیداری که با برادرم داشتیم، تازه درجه سـتوان یکـم را دریافت کرده بود و با لباس های جدید به خانه آمد، لباس هایش را پوشید و به ما نشان داد و این آخرین دیداری بود که با برادرم داشتیم و ظهر روز بعد به شهادت رسید.
به گفته وی مهرماه سال 60 از راه رسیده بود و یک سال از جنگ تحمیلی می گذشت ، همان روز تولد برادر کوچکمان بود و قرار بود تولدی خانوادگی برایش برگزار کنیم که شهید تنه کار گفت عصر من کیک می خرم و به خانه می آیم تا جشنی برای مهدی برگزار کنیم و ما هم خانه را مقداری تزیین کردیم .
برادر شهید تنه کار اظهار داشت : در روز هفتم مهرماه سال 60 وقتی شهید تنه کار از پادگان مهندسی به سمت منزل در حرکت بود ، درست در مقابل منزل وی چند نفر از منافقین کمین کرده بودند و در ظهر همان روز با شلیک گلوله های متعدد ، وی را از ناحیه سر و گردن مورد هدف قرار داده و به شهادت رساندند.
وی اضافه کرد : در زمان شهادت برادرم پسرش یک ساله بود و پنج ماه بعد از شهادتش بود که دخترش هم متولد شد ، دختری که هیچگاه پدرش را ندید و خاطراتش را از زبان مادر شنیده است .
وصيت نامه شهيد احمد تنه كار
فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلو تبديلا
پدر و مادر عزيزم :
امروز كه انقلاب اسلامي ما به رهبري امام خميني مي رود تا پوزهي جهانخواران شرق و غرب و نوكران و جيره خواران داخلي و خارجي اش را به خاك بمالد احتياج به جواناني چون من دارد . مي دانيد كه صدام آمريكايي به كمك نوكران ديگر آمريكا يعني منافقين خلق مي خواهد به انقـلاب ما لطمه وارد آورد امـا تا زماني كه جواناني ايثارگر و مقاوم در اين مملكت اما زماني وجود دارد هرگز انقـلاب ما لطمه نمي خورد بلكه پيشرفته و صادر مي شود .
پدر و مادر عزيزم بزرگترين آرزوي من پيروزي اسلام بر كفر جهاني است پيروزي انقلاب بر آمريكا و شوروي است من اگر چه كه مي دانم شهـيد مي شوم اما در آينده ی اين انقـلاب پيروزي هاي درخشاني را مي بينيم كه تمام دنيا زير سايه انقلاب اسلامي به رهبري حضرت مهدي (عج) هستند .
برادران و خواهرانم را يك به يك مي بوسم و از آن ها مي خواهم بيش از پيش به اسلام و قرآن و انقلاب عشق ورزند پيروزي در قرآن است ـ پيروزي با امام است .
اما سخني چند با همسرم :
همسر عزيز و مهربانم مي داني من چقدر تو را دوست دارم اما بايد مانند امام حسين (ع) زن و فرزند و مال و منال را فداي خدا نمود . خداوند انسان را به مال و منال و زن و فرزند امتحان مي كند .
وَ لَنَبلُوَنَّكُم بِشَئٍ مِنِ الخَوفِ وَ الجُوعِ وَ نَقصٍ مِنَ الاموالِ وَ اَلانفسِ وَ الثَّمَرات وَ بَشِّرِ الصّابِرين
من حسين وار مي روم تا شهيد شوم و تو نيز بايد رسالتي زينبي داشته باشي براي خدا تحمل كن مطمئن باش كه خداوند به تو اجر و مزد خواهد داد . از دختر كوچكم مواظبت كن و تا مي تواني به او محبت نما .
سخني با برادران و خواهران كانون :
مي دانيد ما با چه خـون و دلي اين كانون را برپا كرديم . بحمـدالله الان به رونق افتاده است . از برادران و خواهران مي خواهم كه برنامه هاي كانون را تعطيل نكنيد .كانون را بهتر و خوبتر به راه بياندازيد تا دشمن فكر نكند با رفتن يك نفر اسلام ضربه مي خورد . ما الحمدالله آنقدر شخصيت داريم كه هرچه شخصيت ها را از ما بگيرند ؛ آن ها جاي او را پر خواهند کرد .
سلام مرا به همه ي دوستان و نزديكان برسانيد و از آنها برايم طلب مغفرت كنيد . من بارها گفته ام كسي شهيد مي شود كه به خود آگاهي و خدا آگاهي رسيده باشد (من عـرف نفسه عـرف ربه ) اميدوارم در اين مراحل مشكلات را پيموده باشم تا به هدف نهايي و تكامل يافته ام پس از هجرت ها و جهادهايم ، يعني به آرزوی شهادت برسم .
آخرين سخن من اين است كه امام نايب بر حق امام زمان است اگر كسي دل او را به درد آورد دل امام زمان را به درد آورده . پيام من به شما اين است كه دست از جماعت روح خدا نكشيد كه بلايی آسمانی گريبان گيرتان خواهد شد . هميشه از اسلام و قرآن و امام پاسداری كنيد .
باميد پيروزی اسلام بر كفر جهانی و بر قراري حكومت حضرت مهدی (عج)
فرزند كوچك شما
احمد تنه كار
زندگينامه
سال هزار و سیصد و سی و هفت در شهرستان بروجرد، در خانوادهای مسلمان و مؤمن چشم به جهان هستی گشود. با جان و تن، آمادۀ آموختن فنون زندگي شد و دوره ابتدايی را در دبستان آغاز نمود.
شش ساله بود كه قرآن می خواند. در كنار سجادۀ پدر می نشست و با او در راز و نياز با خدا، همدل و همزبان شد. شيفتۀ خاندان نبوت و اهل بيت عصمت و طهارت(ع) بود. هميشه ذكر و ياد آنان بر دل و جانش بود. پس از طی دوران راهنمايی و كسب مدرك پايان متوسطه، توانست در دانشگاه افسری شركت کند، پذیرفته شود و فرماندهی « پادگان مهندسی بروجرد » را به عهده بگيرد.
در مقابل دشمن، با سينه ای ستبر و قامتی افراشته ایستاد. با انتخاب همسری متدين و مسلمان زندگی مشترک را آغاز کرد و از آن وصلت مبارك، صاحب يك فرزند دختر و يك پسر شد. احمد، علاوه بر فرماندهی پادگان، در خيابان صفای بروجرد، سرپرستی فعالان سياسی و كمك به جبهه و فقرا را بر عهده داشت. به همين دليل، از سوی دشمن به علت فعاليتهايش تهديد شد و قصد ترور كردن او را داشتند. سرانجام دشمن به آرزوی خود رسيد و در خيابان سعدی از سوی منافقين ترور و به درجه رفيع شهادت نائل گرديد.
وصيتنامه
« فمنهم من قضی نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلو تبديلاً »
پدرومادر عزيزم!
امروز انقلاب اسلامی، به رهبری امام خمينی(ره) پیش مي رود تا پوزۀ جهانخواران شرق و غرب و نوكران و جيره خواران داخلی و خارجی را به خاك بمالد. احتياج به جوانانی چون من دارد. می دانيد كه صدام آمريكايی به كمك نوكران ديگر امريكا يعنی «منافقين خلق» می خواهد به انقلاب ما لطمه وارد آورد؛ اما تا زمانی كه جوانانی ايثارگر و مقاوم در اين مملكت حضور دارند، هرگز انقلاب ما لطمه نمی خورد؛ بلكه پيش رفته و به سایر ملل صادر می شود.
پدرومادر عزيزم!
بزرگترين آرزوی من، پيروزي اسلام بر كفر جهانی است. پيروزی انقلاب بر آمريكا و شوروی است. من اگر چه كه می دانم شهيد می شوم اما در آيندۀ اين انقلاب، پيروزی های درخشاني را می بينيم كه تمام دنيا زير سايۀ انقلاب اسلامی، به رهبري حضرت مهدی(عج) هستند. برادران و خواهرانم را يك به يك می بوسم و از آنها می خواهم بيش از پيش به اسلام و قرآن و انقلاب عشق ورزند، پيروزی در پیروی از قرآن است. پيروزی با امام است.
اما سخنی چند با همسرم!
همسر عزيز و مهربانم!
ميدانی من چقدر تو را دوست دارم؛ اما بايد مانند امام حسين(ع) زن و فرزند و مال و منال را فدای خدا نمود. خداوند انسان را به مال و منال و زن و فرزند امتحان می كند.
«و لنبلونكم بشئ من الخوف و الجوع و نقص من اموال و الا نفس و الثمرات و بشر الصابرين»
من حسين وار می روم تا شهيد شوم و تو نيز بايد رسالتی زينبی(س) داشته باشی. برای خدا تحمل كن! مطمن باش كه خداوند به تو اجر و مزد خواهد داد. از دختر كوچكم مواظبت كن و تا می توانی به او محبت نما.
سخنی با برادران و خواهران كانون!
می دانيد مـا با چــه خـون دلی اين كانون را برپا كـرده ايم. بحـمدالله الان به رونـق افـتاده است. از بـرادران و خـواهــران می خواهم كه برنامه های كانون را تعطيل نكنيد. كانون را بهتر و خوبتر به راه بياندازيد، تا دشمن فكر نكند با رفتن يك نفر، اسلام ضربه می خورد. الحمدالله آنقدر شخصيت داريم كه هرچه شخصيت ها را بگيرند، جايشان خالی نماند.
سلام مرا به همۀ دوستان و نزديكان برسانيد و از آنها برايم طلب مغفرت كنيد. من بارها گفته ام كسی شهيد می شود که به خودآگاهی و خداآگاهی رسيده باشد:«من عرف نفسه فقد عرف ربه»
اميدوارم در اين مراحل، مشكلات را پيموده باشم تا به هدف نهايی و تكامل يافته ام، پس از هجرت ها و جهادهايم؛ يعنی به آرزويم که شهادت است، برسم.
آخرين سخن من اين است كه امام خمینی(ره)، نايب بر حق امام زمان(عج) است؛ اگر كسی دل او را به درد آورد، دل امام زمان(عج) را به درد آورده. پيام من به شما اين است كه دست از جماعت روح خدا نكشيد كه بلايی آسمانی گريبانگيرتان خواهد شد. هميشه از اسلام و قرآن و امام پاسداری كنيد.به اميد پيروزی اسلام بر كفر جهانی و بر قراری حكومت حضرت مهدی(عج)
فرزند كوچك شما
احمد تنه كار
ترور
راوی: محمدرضا ياراحمدی (همسايه)
روزهای اول مهر سال هزار و سیصد و شصت، شروع سال تحصيلی جديد بود. درآن وقت، محصل بودم. هنوز مدارس پايۀ محكمی نگرفته بود و کلاس ها تق و لق بود. معلم کم داشتیم، اتفاقی آن روز كلاس ما، به خاطر نیامدن معلم، تعطيل شد. مدیر مدرسه ما را به خانه فرستاد. هنگام ورود به كوچه، سرويس حامل كادر مهــندسی را ديدم كه ايستاد. احـمد تنه کار، از سرويس پياده شد که به منزل خودش، برود.
چند قدم بیشتر نمانده بود كه برسد به در منزل، دو نفر از پیچ کوچه درآمدند و پشت سرش به راه افتادند. دو دختر چادری هم پشت سرشان دور و نزدیک می آمدند. سن كمی داشتم، آرام آرام به طرف منزل خودمان می رفتم. نزديك در منزلشان نرسيده بود كه يك نفر از آن ها صدا زد:
- احمد! احمد! احمد!
سرش را برگرداند به سمت صدا؛ ناگهان مواجه شد با افراد مسلح که تمام پیکرش را به رگبار بستند و به ضرب گلوله به شهادتش رساندند. خون به سرعت دوید در تار و پود لباسش و احمد غرق در خون، نقش زمین شد. از ترس صدای انفجار كه تا آن موقع نشنيده بودم، در كنار كوچه نشستم و می لرزيدم. افراد مسلح، اسلحۀ خود را به دست آن دو دختر دادند و از كوچۀ فرعی، به سمت ميدان توحيد فرار كردند.
مردم که متوجه صدا شدند، به كوچه ريختند و دنبالشان رفتند؛ ولی پيداشان نكردند. در آن حين كه در حال فرار بودند، برادرم كه بالای پشت بام منزلمان بود، يكی از آن ها را که چشم خودش را با تكه ای پارچه بسته بود، شناسايی كرد. مردم محل، همراه با خانوادۀ داغدارش، در محل جمع شده بودند دور پیکری که مانده بود در دو قدمی منزلش؛ درست زیر دیواری که جای گلوله ها، تنش را نقطه نقطه کرده بود. آمبولانس بيمارستان آمد و آژیرکشان، جمعیت را شکافت و جسد بی رمق احمد را به بيمارستان انتقال داد. بعد از شهادت آن مرد بزرگ، كوچۀ ما به اسم شهيد احمد تنه كار نامگذاری شد.
پنجم شهریور ۱۳۳۷، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش اسدالله، خوابارفروش بود و مادرش عذرا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. افسر ارتش بود. هفتم مهر ۱۳۶۰، در زادگاهش مورد سوءقصد نیروهای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) قرار گرفت و بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.
شهید ترور ستوانیکم احمد تنه کار
شهید گرانقدر ستوانیکم احمد تنه کار از همقطاران ما در گروه ۴۱۱ پادگان مهندسی بروجرد بودند . حدود دو ماه من با ایشان در یک یگان خدمتی ( گروهان دوم گردان ۴۳۶ مهندس رزمی بروجرد ) مشغول انجام وظیفه بودم . در این مدت درس های زیادی از این شهید بزرگوار برایم به یادگار باقی ماند .
ایشان افسری متدین ، لایق ، عاشق ولایت و دشمن سرسخت ضد انقلاب بود . همیشه صحبت از درگیری های ایشان با گروهک منافقین و خانه های تیمی ضد انقلاب در بروجرد بر سر زبان ها بود .
شـهـیـد نـیـروی زمـیـنـی ارتـش
شهید بهروز تقوی
شهید بهروز تقوی
نام : بهروز
نام خانوادگی : تقوی
نام پدر : رضا
تاریخ تولد: 1360/06/03
محل تولد : اشترینان بروجرد
سازمان : نزاجا
درجه : گروهبان یکم
تاریخ شهادت : 1387/12/08
محل شهادت : شادگان
آرامگاه : گلزار بهشت شهدا بروجرد ( فاز 2 )
کد ایثارگری : 8700359
زندگینامه
ستوان یکم شهید بهروز تقوی فرزند رضا در روز سوم شهریور ماه سال 1361 در شهرستان بروجرد متولد شد. ایشان پیش ار اتمام دوران تحصیل، به استخدام نبروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران در آمد. او به مدت سه سال در نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران مشغول به خدمت بوده است.
ستوان یکم شهید بهروز تقوی ساعت 10 شب هشتم اسفندماه سال 1387 هنگام ترک محل کار از کلانتری 11 شهر شادگان به سمت منزل ، مورد هجوم منافقین کوردل و اشرار مسلح قرار گرفته و با اصابت گلوله ی کلاشینکف و به درجه والای شهادت نائل شد.
تربت پاک وی در فاز دو گلزار بهشت شهدای بروجرد واقع است.
شهید محمد ابراهیم طاهری
شهید محمد ابراهیم طاهری
نام : محمدابراهیم
نام خانوادگی : طاهری
نام پدر : پنجشنبه
نام مادر : چمن
تاریخ تولد : 1330/04/06
محل تولد : بروجرد
سن : 28 سال
شغل : پاسدار
تـاریخ شـهادت : 1358/03/08
محل شهادت : در خرمشهر بر اثر اصابت گلوله ضد انقلاب
آرامگاه : گلزار بهشت شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 5800531
زندگینامه
در روز ششم فروردین ماه سال 1330، در شهرستان بروجرد دیده به جهان گشود. پدرش پنجشنبه، کارگر بود و مادرش چمن نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. خیاط بود. ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد.
در روز هشتم خرداد ماه سال 1358، در خرمشهر بر اثر اصابت گلوله ی ضد انقلاب به شهادت رسید. تربت پاک او در قسمت تک مزارهای گلزار بهشت شهدای بروجرد واقع است.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 396.
شهید حسين پژوهنده
شهید غلامحسين پژوهنده
نام : غلامحسین
نام خانوادگی : پژوهنده
نام پدر : سيف الله
نام مادر : خانم
تاریخ تولد : 1338/10/01
محل تولد : بروجرد
دانشگاه : شهيد چمران اهواز اصلی
مقطع تحصيلی : كارشناسی
رشته تحصيلی : فيزيك
تاريخ شهادت : 1360/02/08
محل شهادت : اهواز ( ترور در منزل مسکونی توسط منافقین )
آرامگاه : گلزار شهدای شهرستان بروجرد
کد ایثارگری : 6002511
زندگینامه
شهید غلامحسین پژوهنده در روز اول دی ماه سال 1338 در یکی از محله های فقیر نشین و در خانواده ای مذهبی و کشاورز در بروجرد به دنیا آمد. پدرش سیف الله و مادرش خانم نام داشت. در همان سن نه سالگی پدر دلسوز و زحمت کش خود را از دست داد و به همراه برادرش سرپرستی خانواده را به عهده گرفت.
شهید در دوران کودکی هم درس می خواند و هم خیلی از کارهای خانه را انجام می داد. استعداد عجیبی داشت و دوران 6 ساله ابتدايی را 4 ساله به اتمام رسانيد و دوره ابتدايی را در دبستان اسلامي روبروي سينما فلسطين گذرانيد و سپس وارد دبيرستان نصيرالدين طوسي شد كه در خيابان صفا جنب حلال احمر بود و بعد از گرفتن سيكل، اول دبيرستان به رشته رياضي در دبيرستان بحرالعلوم واقع در خيابان آزادي رفت و ديپلم رياضي گرفت.
او توانست در رشته فیزیک کنکور سراسری قبول شود و از جمله نفرات اول ورودی دانشسرای بروجرد شد. ایشان در دو جای ديگر هم قبول شد كه خود، دانشگاه جندی شاپور اهواز و رشته فيزيك را انتخاب كرد. موقعی كه وارد دانشگاه شد بيش از 16 سال نداشت و موقع شهادتش تقريبا سال چهارم فيزيك بود. سال 1354 مصادف با ورودش به دانشگاه از لحاظ مالی مستقل شد، از کمک هزینه دانشگاه امرار معاش می کرد و کمک به مخارج خانواده را به صورت جدی دنبال کرد.
در خودسازی سایرین نقش داشت و همین خصوصیات عاملی در تشکیل انجمن اسلامی دانشگاه بود. صداقت، امانت داري و مسئوليت پذيري او موجب شد كه مسئوليت هاي مهمي را بر عهده او بگذارند. از جمله مسئول جهاد فرهنگي و دانشگاهي استان خوزستان، مسئول شوراي مركزي و سرپرستي، سرپرست دانشكده علوم، سرپرست و فرمانده بسيج حصيرآباد ( منطقه هفت اهواز ) و نقش پر رنگ در تشکیل انجمن اسلامی، مسئولیت جهاد دانشگاهی و مسئولیت کمیته امداد امام خمینی(ره) در خوزستان؛ از جمله مسئولیت های این شهید بزرگوار در اهواز بوده است كه به خوبي از عهده آن ها برآمد. با توجه به مسئولیت های متعددی که داشت حدود 6 سال ساکن اهواز بود و در جریانات انقلاب فعالیت گسترده ای داشت و از هیچ خدمتی برای مردم کوتاهی نمی کرد و وقت خیلی کمی را به خواب و استراحت اختصاص داده بود به همین خاطر نیز مورد دشمنی و نفرت گروهک های چپ و ضد انقلاب واقع شد، تا آنجا که جزو لیست ترور دوازده نفری سازمان کمونیستی « پیکار » قرار گرفت ولی او همچنان مشغول خدمت شبانه روزی به مردم بود.
از شروع جنگ شهيد پژوهنده در جبهه حضور داشته و سپس كارش آمادگی رزمي و بدنی و جنگی و تعليم شيوه جنگ به افراد اعزامی و مستقر كردن آن ها در جبهه های خوزستان بوده است. بارها از سوی سپاه پاسداران در جبهه حضور یافت.
از خصوصیات بارز شهید فروتنی، تواضع و مهربانی بود. سعی می کرد هیچکس را از خود رنجیده نکند. پیامش حمایت از امام و ولایت فقیه بود. می گفت: تا ولایت فقیه هست انقلاب با شکست رو به رو نخواهد شد. حسين عاشق برقراري نظام اسلامي در دنيا بود و به امام بسيار عشق مي ورزيد. برادر ایشان نقل کرده اند در آخرین دیداری که با او در سال 1360 داشته اند، وی بسیار بر تبعیت از امام(ره) و اطاعت از ایشان تأکید نموده و دعوت به سادگی در برخورد با مردم و پرهیز از تجمل گرایی را متذکر شده است.
با سمت مسئول واحد در اهواز مورد سوءقصد گرو ههای ضدانقلاب قرار گرفت و بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پ كير وی را در زادگاهش به خاك سپردند.
ايشان چندين بار ترور می شوند ولی ترورها ناموفق بود. تا این که به دستور استکبار جهانی و ایادی داخلیش در روز هشتم اردیبهشت ماه سال 1360 ، شبانه به منزل دوست روحانی او در اهواز هجوم برده و ناجوانمردانه در حالی که در بستر بيماری بوده و نتوانسته از جایش بلند شود ؛ با ضرب گلوله کلت که به زير چشم چپش اصابت کرد و از پشت سر با مغز بيرون آمد؛ مظلومانه و بی دفاع و در حال خواب به شهادت رساندند و گلوله را از بالش زير سرش بيرون آوردند. اما با این عمل ننگین نتوانستند راه و هدف او را که استقرار اسلام و حکومت اسلامی بود خدشه دار نمایند. پس از شهادت حسین، به دلیل رابطه تنگاتنگ وی با شهید بهشتی در تهران مجلس فاتحه ای به یاد حسین برگزار کردند و گفتنی است که حضرت امام (ره) طی پیامی به خانواده شهید پژوهنده از وی به عنوان فرزند خود یاد نمودند.
روحش شاد و یادش گرامی
منبع:
فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 121.
شهید رحم خدا گودرزی
شهید رحم خدا گودرزی
نام : رحم خدا
نام خانوادگی : گودرزی
نام پدر : عین الله
نام مادر : منیر
محل تولد : بروجرد
تاریخ تولد : 1350/01/02
محل تولد : بروجرد
شغل : دانش آموز
تاریخ شهادت : 1365/05/25
محل شهادت : قم
آرامگاه : گلزار شهدای بروجرد
کد ایثارگری : 6531848
زندگینامه
در روز دوم فروردین ماه سال 1351 ، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش عین الله، كارمند دامپزشكی بود و مادرش منیر نام داشت.
دانش آموز دوره ابتدایی بود. در روز بیست و پنجم مرداد ماه سال 1365 ، در قم بر اثر انفجار بمب و سوختگی توسط نیروهای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به شهادت رسید. تربت پاک او در گلزار شهدای بروجرد واقع است.
منبع:
ـــ فرهنگ اعلام شهدا: استان لرستان، تنظیم: مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران، نشر شاهد، 1392، صفحه 532.
شهید احد سرخمرد
شهید احد سرخمرد
نام : احد
نام خانوادگی : سرخمرد
نام پدر : رجب
نام مادر : فاطمه
تاریخ شهادت : 1313/03/10
محل شهادت : بروجرد
تاریخ شهادت : 1361/09/30
محل شهادت : بروجرد
محل دفن : گلزار شهدای شهرستان بروجرد
کد ایثارگری : 6115579
دهم خرداد ۱۳۱۳، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد.
پدرش رجب، خواربارفروش بود و مادرش فاطمه نام داشت.
خواندن و نوشتن نمی دانست. او نیز خوابارفروش بود. سال ۱۳۳۱ ازدواج کرد و صاحب هشت دختر شد.
سی ام آذر ۱۳۶۱، در زادگاهش مورد سوءقصد نیروهای سازمان مجاهدین خلق ( منافقین ) قرار گرفت و بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزارش در همان شهرستان واقع است.
-------- (۱) ---------